ستار کاوش؛ چهرهپرداز و نقاش برجسته عراقی؛ هنرمندی که ریشههایش در بغداد استوار است و شاخ و برگهایش در هلند شکوفا میشود
علی نوریان
ستار کاوش، هنرمند برجسته عراقی که اکنون ساکن هلند است، توانسته با خلق آثاری بدیع و منحصر به فرد، جایگاهی والا در عرصه هنرهای تجسمی جهان کسب کند و به عنوان یک نقاش خلاق و صاحب سبک شناخته شود. مجموعه هنری اخیر کاوش با عنوان «جنگل»، گواهی بر توانایی ایشان در خلق آثاری بدیع و منحصر به فرد است. در این مجموعه، او با نگاهی نوآورانه به محیط پیرامون، طبیعت را به بوم نقاشی تبدیل کرده و آثاری خلق کرده است که از ویژگیهای منحصربهفرد سبک هنری و خلاقیت بیحد و مرز این هنرمند حکایت میکنند. در گفتگوی اختصاصی که استاد عبدالحسین بریسم، شاعر و فعال رسانهای برجسته عراقی، با ستار کاوش داشتهاند، کاوش به تحلیل و بررسی آثار هنری خود پرداخته و از دیدگاههای شخصیاش در باب هنر و مهمترین لحظات زندگی هنری خود میگوید:
مجموعه تابلوهای «جنگل»
استاد عبدالحسین بریسم: مایل هستم گفتوگو را با مجموعه تابلوهای «جنگل» آغاز کنیم. اگرچه آثار این مجموعه همچنان در چارچوب سبک هنری شناخته شده شما خلق شدهاند، اما رویکردی متفاوت در آنها به چشم میخورد. لطفاً در خصوص ویژگیهای شاخص و ایدههای نو این آثار برای ما توضیح دهید.
کاوش: در این مجموعه آثار، شخصیتهای آشنایی که همواره با جزئیات و ویژگیهای منحصر به فردشان در آثارم حضور داشتهاند، همچنان به قوت خود باقی هستند، اما این بار در بستری نوین و با رویکردی متفاوت به تصویر کشیده شدهاند. این تغییر رویکرد، موضوعات را به سوی فضایی تازه و تا حدودی ناشناخته سوق داده است؛ فضایی که در آن، طبیعت به شکلی فراگیر و همه جانبه، شخصیتها را در بر گرفته و در آغوش میکشد. شخصیتهایی که پیش از این در فضاهای بسته و خصوصی همچون اتاقها و سالنها محصور بودند، اینک به سوی طبیعت، آن منبع الهام جاودان در تاریخ هنر، گام نهادهاند. طبیعتی سرشار از سحر، قدرت و زیبایی که همواره مرا مجذوب خود کرده است. این تغییر فضا، برای من تجربهای بسیار لذتبخش و عمیق بوده و احساس میکنم که به طور کامل با این تابلوها عجین شدهام.
در طول مدت خلق این اثر، گویی در دل این تابلوها زندگی میکردم. من هر روز به دل جنگلها و مزارع اطراف کارگاه نقاشی خود میرفتم. در این گشت و گذارها، برگهای درختان با رنگها و شکلهای متنوع، توجه مرا به خود جلب میکردند و من آنها را با دقت جمعآوری میکردم. سپس، هنگام بازگشت به کارگاه، این برگها را بر روی میز کارم پهن کرده و با دقت به آنها نگاه میکردم. گاه، یکی از این برگها، ایدهای تازه برای تابلوی من به ارمغان میآورد و من سعی میکردم آن را در اثر هنریام بگنجانم.
زندگی در میان جنگلهای فریسلاند، مرز میان واقعیت و هنر را برای من محو کرده است. گویی در دل تابلوهایم قدم میزنم و با هر تکه بوم، تکهای از طبیعت را به خانه میآورم. نور، روح بیبدیل هر نقاشی است و در عمق جنگل، این روح را به شکلی عمیقتر درک میکنم. پرتوهای خورشید که از میان برگها میتابند، همچون سکههای طلایی بر تنه درختان و خزههای زمردین میبارند؛ حتی پس از غروب آفتاب، ردپای نور بر لبه برگها و ساقههای علفها که با اشتیاق به سوی آسمان کشیده شدهاند، همچنان درخشان است. تلاش من آن است که این تجربهی عمیق از طبیعت را بر روی بوم بیاورم و بدین ترتیب، تابلوهایی خلق کنم که روح جنگلهای فریسلاند را در خود داشته باشد.
پیوند نقاشی و نویسندگی؛ همزیستی خلاقانه در آثار هنری
استاد عبدالحسین بریسم: فعالیت هنری شما در دو حوزه نقاشی و نویسندگی متمرکز است. شما هم به عنوان یک نقاش و هم به عنوان یک نویسنده، آثار بدیعی خلق میکنید. آثار نقاشی شما با امضای شخصیتان شناخته میشوند و نوشتههایتان نیز رویکردی منحصر به فرد دارند. لطفا توضیح دهید چگونه این دو فعالیت به یکدیگر پیوند میخورند؟ به عبارت دیگر، آیا این دو حوزه خلاقانه شما در تعامل با یکدیگرند و به رشد و تکامل هم کمک میکنند؟ آیا نقاشی الهامبخش نوشتههای شماست یا برعکس؟
کاوش: نقاشی حرفه اصلی من است، هنری که به آن عشق میورزم، اما نوشتن را نیز به عنوان مکمل کار هنریام برگزیدهام. در واقع، نوشتن همانند نفسی تازه است که در لحظاتی که از نقاشی فاصله میگیرم، به من حیات میبخشد. این شوق و علاقه به نوشتن شاید ریشه در نیازهای درونی و شناختی من داشته باشد. به عنوان یک هنرمند بصری، به طور منظم از موزهها بازدید کرده و در رویدادهای هنری شرکت میکنم. این بازدیدهای مداوم، ذهن مرا از تصاویر و مفاهیم گوناگون پر میکند. به همین دلیل، اغلب احساس میکنم که نیاز دارم تا تجربیات و برداشتهای شخصی خود را با دیگران به اشتراک بگذارم. نگارش، پلی است که میان من و مخاطب که به واسطه آن میتوانم جهان درونی خود را که از دل آثار هنری متولد شده است، نمایان سازم. بازدید از موزهها و گالریهای هنری، علاوه بر لذت بصری، فرصتی است تا جایگاه خودم را در دنیای هنر بهتر بشناسم. با مشاهده آثار هنرمندان دیگر، تکنیکها و سبکهای مختلف هنری را بررسی میکنم و به این ترتیب، به شناخت بهتری از ارزش و جایگاه آثار هنری خودم دست مییابم.
فعالیت نوشتاری من صرفاً به زبان عربی محدود نمیشود. من بهطور منظم ستونی ثابت را به زبان هلندی برای «مجله آتلیه»، یکی از معتبرترین نشریات هنری در کشورهای بنلوکس، مینویسم. همچنین افتخار آن را داشتهام که نامههای شخصی «ونسان ون گوگ» را، برای اولین بار، مستقیماً از زبان هلندی به عربی ترجمه کنم. این تجربه ارزشمند، فرصتی بینظیر برای آشنایی عمیقتر با زبان و فرهنگ هلندی و همچنین آثار این نقاش بزرگ بود. مهارتهای نقاشی من، که به طور مداوم در حال تقویت آنها هستم، به من در تحلیل و نقد آثار هنری و نگارش متون تخصصی در حوزه هنر کمک شایانی میکند. به عبارت دیگر، تجربیات عملی من در خلق آثار هنری، درک عمیقتری از مفاهیم و تکنیکهای هنری به من بخشیده است. از سوی دیگر، غرق شدن در دنیای نوشتن و همذاتپنداری با هنرمندان و آثارشان، به من قدرت و اعتماد به نفس بیشتری برای خلق آثار هنری بدیع میبخشد. در هر دو حوزه، یعنی نقاشی و نگارش، صداقت و اصالت از مهمترین اصول هستند. اعتقاد دارم که تنها با رویکردی صادقانه و پایبند به ارزشهای هنری میتوان به آثار ماندگار دست یافت.
تقویت فردیت و کشف پتانسیلهای نهفته در سایه غربت
استاد عبدالحسین بریسم: تجربهی زندگی در کشور دوم (هلند) چه تأثیری بر شخصیت و دیدگاه شما داشته و چه احساسات و تجربیات جدیدی را برای شما به ارمغان آورده است؟
کاوش: غربت شمشیر دو لبهای است؛ از یک سو تو را از جایی که به آن عادت کردهای و در آن آموختهای و تمام خاطراتت را ساختهای دور میکند و از سوی دیگر، فردیت تو را تقویت میکند و تو را وا میدارد تا به دنبال راهکارهای نوین برای حل چالشهای زندگی بوده و خلاقیت خود را شکوفا سازی. در محیط جدید، موفقیت مستلزم تلاش پیوسته و جستجوی مداوم است. این مسیر همیشه هموار نیست و ممکن است موانعی بر سر راه فرد قرار گیرد. در این شرایط، حتی کوچکترین راهنمایی یا اندکی شانس میتواند در پیشبرد اهداف موثر باشد. به عبارت دیگر، غربت فرصتی است برای رشد شخصی و کشف پتانسیلهای نهفته در وجود انسان. البته این تجربه همراه با چالشها و دشواریهایی است که نیازمند پشتکار و صبر است.
با وجود سالهای متمادی سکونت در هلند و احساس تعلق عمیق به این سرزمین، همچنان خود را به طور کامل یکی از ساکنان آن نمیدانم. این احساس ناشی از درک این واقعیت است که زندگی در یک کشور جدید، به ویژه در جامعهای پیشرفته و رقابتی مانند هلند، مستلزم تلاش مستمر و تطبیق با شرایط خاص آن است. دنیای امروز، مکانی نیست که موفقیت را به صورت رایگان در اختیار افراد قرار دهد. دستیابی به موفقیت در هر جامعهای، از جمله هلند، مستلزم تلاش هوشمندانه، یادگیری زبان، شناخت عمیق از فرهنگ و آداب و رسوم، رقابت سالم و باور به تواناییهای شخصی است. در نهایت، استعداد ذاتی و تلاش مستمر، عواملی تعیینکننده در رسیدن به اهداف هستند.
در بدو ورود به هلند، با محدودیتهای مالی مواجه بودم. به ناچار، مجله تخصصی هنر «آتلیه» را به صورت دست دوم تهیه میکردم تا بتوانم با هزینه کمتری به مطالعات هنری خود ادامه دهم. امروزه، جایگاه من در آن مجله به عنوان نویسندهای ثابت تثبیت شده است. هر بار که میشنوم هنرمندان هلندی برای مطالعه آثار من، نسخه جدید مجله را تهیه میکنند، احساس رضایت و افتخار خاصی در من برانگیخته میشود.
هر اثر هنری بیانگر احساسات، اندیشهها و تجربیات هنرمند است
استاد عبدالحسین بریسم: به کدام سبک هنری گرایش بیشتری دارید؟
کاوش: به طور کلی من یک هنرمند تجسمی هستم؛ تابلوهایم را به صورت انتزاعی نمیکشم و به راحتی میتوان جزئیات آنها را شناسایی کرد. با این وجود، هدف من تقلید از طبیعت یا انتقال واقعیت به صورت مستقیم نیست، بلکه با دیدگاهی خاص به واقعیت مینگرم و آن را به شیوهای شخصی به تصویر میکشم. برای مقاصد هنری، گاهی شکلها را تغییر میدهم یا برخی عناصر را سادهسازی کرده و خطوط بیشتری به آنها اضافه میکنم. استفاده از رنگهایی که لزوماً با رنگهای طبیعی تطابق ندارند نیز بخشی از سبک هنری من است.
سبک هنری اکسپرسیونیسم همواره مورد توجه و علاقهمندی من بوده است و به عنوان یک جریان هنری همهجانبه، در تمامی مراحل فعالیت هنریام حضور پررنگی داشته است. من معتقدم که ذات هنر، بیانگری است و هر اثر هنری، چه به صورت آگاهانه و چه ناخودآگاه، بیانگر احساسات، اندیشهها و تجربیات هنرمند خواهد بود، از این رو میتوان گفت که تمامی آثار هنری، به نوعی اکسپرسیونیستی هستند. اکسپرسیونیسم، از دیدگاه من، محدود به مکتب مشخصی نیست، بلکه طیف وسیعی از جریانهای هنری را در بر میگیرد که از حاشیه واقعگرایی آغاز شده و تا امپرسیونیسم، فوویسم، کوبیسم و سایر گرایشهای هنری که به انتزاع نزدیک میشوند، گسترش مییابد. آثار هنری من نیز، در طول زمان و در مراحل مختلف خلق، میتوانند در جای جای این طیف گسترده جای بگیرند. در آثار اخیرم، عنصر موسیقیایی پررنگتر شده است و این آثار را به داستانهایی سورئال و خیالانگیز شبیه کرده است که ریشه در ناخودآگاه جمعی دارند، از این رو میتوان گفت که بسیاری از آثار من، به جریان رئالیسم جادویی نیز نزدیک هستند.
آثار هنری من مملو از جزئیات غنی و رنگارنگ فرهنگ عراقی است
استاد عبدالحسین بریسم: ردپای تمدنهای کهن سومر و بابل به روشنی در آثار شما قابل مشاهده است. نظر شما در این باره چیست؟
کاوش: هنر، بازتابی جامع از تمام تمدنهای بشری است. آثار هنری من، به طور ویژه، مملو از جزئیات غنی و رنگارنگ فرهنگ عراقی و فضای افسانهای «هزار و یک شب» است. حضور پررنگ نمادهای بالدار در آثارم، گواهی بر تأثیرپذیری عمیق من از هنر باستانی عراق و به ویژه، نماد شاخص گاو بالدار است. با این حال، هنر معاصر نیز بر آثار من تأثیر گذاشته است. همانطور که از عناصر بصری بغداد در آثارم بهره بردهام، از تکنیکهای نقاشی روی شیشههای رنگی با سرب و سبک هنری آرت دکو نیز الهام گرفتهام. طبیعت، به عنوان عنصری همیشگی در هنر، در آثار من نیز جایگاه ویژهای دارد. من به عنوان یک هنرمند، در برابر بزرگان تاریخ هنر احساس احترام و تواضع میکنم. آثار بینظیر آنها در موزهها، همواره الهامبخش من بوده است. تمام این عناصر و تأثیرات، در بومهای من به شکلی بدیع و منحصر به فرد تجلی مییابند.
نقاشی اساس زندگی من است و علت انگیزه من برای شروع هر صبح
استاد عبدالحسین بریسم: آخرین فعالیتهای هنری و نمایشگاهی شما چه بوده است؟
کاوش: در حال حاضر، تمرکز اصلی من بر روی خلق آثار هنری جدید و برگزاری نمایشگاههای شخصی و یک گالری خصوصی است. گالری کوچکی در مجاورت کارگاه نقاشیام تاسیس کردهام تا علاقهمندان هنر بتوانند آثارم را از نزدیک مشاهده کرده و در صورت تمایل، آنها را خریداری کنند. همچنین، چندین پروژه هنری در دست اقدام دارم که قرار است در هلند و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته شوند. به طور کلی، روزهایم را به خلق آثار هنری اختصاص میدهم و بیشتر ساعات کاریام در کارگاه نقاشی سپری میشود. در کنار فعالیتهای هنری، نگارش کتابی به زبان هلندی را به پایان رساندهام. در این کتاب، به بررسی دیدگاه شخصی خود نسبت به فرهنگ هلند، تحلیل آثار هنریام و همچنین رویدادهای روزمره زندگی پرداختهام. امیدوارم این کتاب تا پایان سال جاری یا اوایل سال آینده میلادی منتشر شود.
به زودی، زندگینامه هنری من توسط انتشارات «دارالحکمة» منتشر خواهد شد. این اثر به قلم نویسنده و پژوهشگر زیباییشناسی، خالد مطلق (خالد مطلك)، نگارش یافته است. کتاب مزبور به دوران حضور من در بغداد در دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی میپردازد؛ زمانی که به نقاشی اشتغال داشتم و شامل بیش از صد اثر نقاشی رنگ روغن از آن دوران است. به طور کلی، نقاشی اساس زندگی من است و علت انگیزه من برای شروع هر صبح. هر روز با سپاسگزاری از نعمت الهی، روز خود را با گشودن پنجرهی کارگاهم آغاز میکنم و از تابش نور بر آثارم و فضای اطرافم لذت میبرم.
بداههپردازی در هنر؛ زمانی که نقاشی فراتر از فلسفه حرکت میکند
استاد عبدالحسین بریسم: فلسفه نهفته در آثار نقاشی شما چیست؟
کاوش: فلسفهای خاص در نقاشی من وجود ندارد. هر روز صبح به آتلیه میروم و از پیش نمیدانم که چه نتیجهای حاصل خواهد شد. در این فضا به آزمایش میپردازم، رنگی را به بخشی از تابلو اضافه میکنم و خطوطی را در بخش دیگر ترسیم میکنم. نور را در یک گوشه تقویت کرده و در گوشه دیگر، تیرهتر میسازم. تغییرات مستمری را اعمال کرده و برخی از جزئیات را حذف میکنم. با گذراندن این ماجراجویی و اعمال تغییرات فراوان، نتایجی به دست میآید که معمولاً به طور کامل رضایتبخش نیست. مجدداً در فضای تابلو و تکنیکهای آن غرق میشوم. ممکن است کارم را با یک طرح کوچک آغاز کنم که اساس تابلو باشد، اما در حین فرایند نقاشی، از طرح اولیه دور میشوم و جزئیات آن به مرور محو میشوند.
این رویکرد به نوعی مشابه شیوه نوازندگان جاز است که به جای پیروی از نتهای موسیقی، در حین نواختن ملودیهای خود را میآفرینند و با تغییرات صدای ساز خود به بداههپردازی میپردازند. آثار آنها کاملاً نمایانگر وجودشان است، چرا که بخشی از روح آنها را در بر دارد. فلسفهای که در نقاشی من وجود دارد، این است که به آتلیه بروم و تابلو جدیدی خلق کنم؛ سایر مباحث برای من قابل قبول یا ثابت نیست. یک هنرمند واقعی تکنیکهای خود را از طریق کار مداوم و تلاش بیوقفه میشناسد و کشف میکند. حتی اگر نقاشی را دوست داشته باشیم و به آن عشق بورزیم، این احساس به تنهایی کافی نیست تا ما را به هنرمند تبدیل کند، زیرا تابلوی نقاشی به مثابه زنی زیبا و مهربان است که به جای گفتگو درباره فلسفه، باید ابتدا راهی برای رسیدن به قلب او پیدا کنیم.
«بغداد در شمال» / حفظ هویت عراقی و ارتباط با فرهنگ هلندی
استاد عبدالحسین بریسم: چگونه توانستهاید آثار هنری خود را جهانی کنید؟
کاوش: من این را جهانیشدن نمیدانم، بلکه آن را حضور و به نمایش گذاشتن آثارم در شهرها و مکانهای مختلف میبینم. امروزه هنر برای همگان قابل دسترس است، چراکه در عصر حاضر هنر مرز نمیشناسد و به عنوان یک هنرمند، وظیفه دارید که برای خود جایگاهی پیدا کرده و دریچهای منحصربهفرد به سمت آثار خود بگشایید. باید تلاش کنید تا افرادی را بیابید که به آثار شما علاقهمندند و به آن توجه میکنند. شما در نقاط مختلف سعی میکنید تا برای جذب مخاطبان بینالمللی، تصویری مثبت از خود و کشور مبدأ خود ارائه دهید.
در رویدادهای هنری هلند، مرسوم است که هنرمندان لحظاتی پیش از افتتاحیه نمایشگاه، به شرح آثار خود، تکنیکهای بکار رفته و جزئیات مرتبط با آنها بپردازند. این رویه فرصتی ارزشمند را برای مخاطبان فراهم میآورد تا با عمق بیشتری با جهان هنری هنرمند ارتباط برقرار کنند. در تمامی نمایشگاههایی که تاکنون برگزار نمودهام، کانون توجه من بر عراق، بغداد و سرزمین مادریام بوده است. از دیدگاه من، جهانی شدن به معنای حفظ هویت ریشهای و همزمان برقراری ارتباط با فرهنگهای دیگر است. به همین دلیل، در آثار هنری خود همواره به بغداد و میهن عزیزم با نگاهی سرشار از عشق و دلبستگی اشاره میکنم. در برخی موارد، این ارتباط به شکل صریحتری بیان میشود. به عنوان مثال، یکی از آخرین نمایشگاههای من در گالری لافایت، با عنوان «بغداد در شمال» برگزار شد که در آن به صورت نمادین بغداد را به شمال جهان یعنی هلند، محل زندگیام، پیوند دادم. با این توصیف، میتوان گفت که من خود را به درختی تشبیه کردم که ریشههایش در خاک حاصلخیز بغداد استوار است و شاخ و برگهایش در سرزمینهای شمالی (یعنی کشور هلند) شکوفا میشود.