بانو فلیحه حسن؛ ستاره درخشان شعر معاصر عراق

تاریخ:

بانو فلیحه حسن؛ ستاره درخشان شعر معاصر عراق

علی نوریان

فلیحه حسن، بانوی شاعر نام‌آور عراقی که در ایالات متحده آمریکا ساکن است، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های شعر زنان در عرصه فرهنگی عراق محسوب می‌شود. ایشان با سابقه‌ای طولانی و درخشان در سرودن شعر، از سال ۱۹۹۱ که نخستین مجموعه شعر خود را منتشر نمود، جایگاهی ممتاز در میان شاعران معاصر پیدا کرد.

به باور این بانوی شاعر، «زندگی بدون شعر، همانند سفری بی‌مسیر و گمراه بر پشت اژدهایی نابیناست». این جمله کوتاه و تأثیرگذار، به خوبی عمق تعهد ایشان به شعر و جایگاه والای آن در زندگی را نشان می‌دهد. سفر هنری فلیحه حسن در گستره شعر و ادبیات، همچنان ادامه دارد و تاکنون بیش از ۲۵ مجموعه شعر از ایشان منتشر شده است. آثار این شاعر توانا به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده و مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفته است. عبدالحسین بریسم، شاعر و فعال رسانه‌ای برجسته عراقی، در گفتگو با این بانوی شاعر، ابعاد مختلف زندگی و آثار این بانوی عراقی  و جنبه‌های گوناگون شخصیت هنری ایشان را مورد بحث قرار داده است.

دفترچه‌های یادداشت، همدم همیشگی‌ام بودند

استاد عبدالحسین بریسم: چه جرقه‌ای باعث شد که شما به‌صورت جدی به نگارش آثار ادبی بپردازید؟

بانو حسن: پاسخ به این سوال چندان ساده و روشن نیست، زیرا نوشتن از همان ابتدای کودکی به‌طور طبیعی در زندگی من جریان داشت و هیچ نقطه‌ی مشخصی نمی‌توان به عنوان آغاز این مسیر تعیین کرد. دفترچه‌های یادداشت همدم همیشگی‌ام بودند و در آن‌ها، احساسات و اندیشه‌هایم را به شکل کلمات و جملات ساده بیان می‌کردم. آن زمان، آگاهی چندانی از قواعد و فنون ادبی نداشتم و صرفاً به صورت شهودی می‌نوشتم.  بسیاری از نوشته‌های من که امروزه می‌توان آن‌ها را شعر نامید، در آن زمان تنها بازتابی از ذهن و دنیای درونی من بود. نخستین اثر من که به صورت رسمی منتشر شد، شعری بود که در سال ۱۹۹۱ در «مجله اسفار» به چاپ رسید. در همان سال، نخستین مجموعه شعر من با عنوان «زیرا من دختری هستم» توسط نشر «المنار» در شهر نجف اشرف منتشر شد. از آن پس، تاکنون بیش از ۲۵ اثر مکتوب از من به چاپ رسیده و سه اثر نیز به صورت دست‌نویس باقی مانده است. این سفر ادبی، پیوسته و بدون وقفه ادامه یافته و هر اثری در جایگاه خود، انعکاسی از تجربیات، احساسات و تحولات فکری من بوده است.

سبک منحصر به فرد برای خود آفریدم

استاد عبدالحسین بریسم: در شعر عراق، زنان همواره جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند. آیا میان آثار شما با آثار شاعران بزرگ همچون نازک الملائکه ارتباط و پیوندی وجود دارد؟

بانو حسن: باید اذعان داشت که هر شاعر، آینه‌ای تمام‌نما از جهان بینی، تجربیات و احساسات خویش است؛ هرچند تأثیرگذاری شاعران پیشین بر یکدیگر امری طبیعی و گاه اجتناب‌ناپذیر است، اما تقلید صرف و تلاش برای شبیه شدن به شاعر دیگری، نه تنها به غنای ادبیات نمی‌افزاید بلکه به اصالت و خلاقیت شاعر نیز لطمه می‌زند. هر شاعر، همچون اثر انگشتی منحصر به فرد، دارای سبک و سیاق خاص خود است که او را از دیگران متمایز کند. گاهی شاعران با انتخاب و به کار بردن واژگان ویژه‌ای شناخته می‌شوند که تنها در سبک و زبان ایشان جلوه‌گر است. این خصیصه آنان را از سایرین متمایز می‌سازد. بنابراین، چگونه می‌توان تصور کرد که یک شاعر سبک ویژه خود را نادیده بگیرد و صرفاً بازتابی از دیگری باشد، حتی اگر آن شاعر جایگاه والایی داشته باشد؟

من، فليحه حسن، از سال ۱۹۹۱ همواره در تلاش بوده‌ام که با تکیه بر توانایی‌های شخصی و الهام از جهان پیرامون، سبک و سیاقی منحصر به فرد برای خود بیافرینم، به‌گونه‌ای که حتی اگر نامم بر اثری ذکر نشود، خواننده بتواند آن را به راحتی به من نسبت دهد. در حالی که به تجربیات ارزشمند شاعران عراقی، عرب و جهانی ارج می‌نهم، اشعار و آثارم تنها سبک منحصر به فرد من است و نه بازتابی از شاعران دیگر.

نوشتن در لحظه الهام به عنوان یک اصل نگارش

استاد عبدالحسین بریسم: شیوه نگارش شما در گذشته و اکنون چگونه است؟

بانو حسن: شیوه‌ی نگارش من از گذشته تا امروز هیچ تغییری نکرده و همواره بر یک اصل ( نوشتن در لحظه الهام) استوار بوده است؛ چه در میان درختان جنگل قدم بزنم، چه در وسایل نقلیه یا حتی در آشپزخانه باشم، هرجا که جرقه‌ای از اندیشه در ذهنم درخشید، قلم به دست می‌گیرم و آن را به رشته‌ی تحریر درمی‌آورم. یادم می‌آید زمانی که در نجف اشرف زندگی می‌کردم، به زیارت مرقد مطهر امام علی (ع) رفتم. در آنجا یاد دوست گرانقدرم، مرحومه شهید میسون حسن کمونه، که در همان‌جا به شهادت رسیده بود، در دلم زنده شد. پس از زیارت، زیر ناودان طلایی صحن شریف نشستم و قصیده‌ای به نام «مرثیه برای ناودان طلایی» سرودم و در آن غم از دست دادن این دوست عزیز را بیان کردم.

امروز هم همان روال را دنبال می‌کنم. بسیاری از شعرهای خود را در مسیر رفت و آمد به محل کار سروده‌ام. با این حال، گاهی اوقات شعر به آسانی به سراغم نمی‌آید و در قالبی که انتظارش را دارم، ظاهر نمی‌شود. در چنین مواقعی، شب‌های طولانی را در انتظار الهام می‌گذرانم. سرودن قصیده‌ی «وقتی شعرم نمی‌آید» نمونه‌ای از این دست است که دو شب تمام مرا به انتظار و بی‌قراری واداشت.

بنابراین، سبک نوشتاری من هیچ تغییری نکرده است. هرگاه فکری بر من غالب می‌شود، به آن تسلیم می‌شوم و بی‌درنگ می‌نویسم؛ حتی اگر مجبور باشم آن را بر تکه‌ای کاغذ ثبت کنم، اما اگر نتوانم آن ایده را به قالب شعر درآورم، می‌دانم که باید زمان و مکان مناسبی پیدا کنم تا آن فکر را در قالبی دیگر، نظیر داستان، رمان یا نمایشنامه، به نگارش درآورم و برای این امر نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و محیطی آرام دارم تا با تمرکز کامل نوشتن را آغاز کنم.

غربت معنوی به عنوان محرکی درونی برای بیان شعر

استاد عبدالحسین بریسم: آیا تجربه‌ی غربت و دوری از وطن، بر زیبایی و عمق اشعار شما افزوده است؟

بانو حسن: غربت در شعر، به دو شکل عمده‌ی مادی و معنوی تجلی می‌یابد. غربت مادی، به معنای دوری فیزیکی از وطن و عزیزان است، اما غربت معنوی، احساس جدایی و بیگانگی درونی را توصیف می‌کند. به نظر می‌رسد که این نوع غربت معنوی، ریشه در ذات بسیاری از هنرمندان و شاعران دارد و از همان ابتدای آفرینش هنری، همراه آنها است. من نیز در دوران جوانی، تجربه‌ی مشابهی را داشتم. احساس می‌کردم که به دلیل علاقه‌ی وافر به مطالعه، گرایش به ادبیات خاص و تفکرات متفاوت، از همسالان خود متمایز هستم. این تفاوت در علایق، رفته‌رفته به تفاوت در زبان و شیوه‌ی تفکر منجر شد. با گذشت زمان، این احساس بیگانگی عمیق‌تر شد و حتی در خانواده نیز آن را احساس کردم. به جای دنبال کردن سرگرمی‌های رایج در میان دوستان، ترجیح می‌دادم به دنیای کتاب‌ها، به ویژه آثار شعر و ادبیات کلاسیک و معاصر عرب، پناه ببرم و علاقه‌مندی‌های من با علایق اطرافیانم متفاوت بود. این تفاوت در علایق و دیدگاه‌ها، منجر به شکل‌گیری یک هویت ادبی مستقل شد. بنابراین، می‌توان گفت که غربت روحی و معنوی، نه تنها بر زیبایی شعر می‌افزاید، بلکه به عنوان یک نیروی محرکه درونی، شاعر را به سوی خلق آثاری بدیع و متفاوت سوق می‌دهد. این احساس غربت، منبعی غنی از احساسات و تجربیات است که شاعر می‌تواند آن‌ها را در قالب شعر بیان کرده و بدین ترتیب، با مخاطبان خود ارتباطی عمیق برقرار کند.

مطالعه، هرچند دریچه‌ای نو به سوی دانش و آگاهی می‌گشاید، اما باعث شد فاصله‌ای عمیق میان من و خانواده‌ام ایجاد شود و حلقه دوستانم و  دایره ارتباطاتم را محدودتر سازد. از دهه نود میلادی، در نوعی غربت معنوی به سر می‌بردم که اکنون به غربتی همزمان مادی و معنوی تبدیل شده است. با این حال، تمام آثارم را وقف توصیف احساس غربت نکرده‌ام، چرا که همچنان از منابع متعدد زندگی که الهام‌بخش آفرینش‌های نوین و متنوع برای من هستند، بهره‌مند بوده و به تولید آثار متنوع ادامه می‌دهم.

«صبحانه پروانه‌ها»؛ اولین مجموعه شعری من به زبان انگلیسی

استاد عبدالحسین بریسم: چگونه در وطن جدید با زبان جدید کنار آمدید؟

بانو حسن: هرگز تصور نمی‌کردم روزی عراق را ترک کرده و در کشوری دیگر زندگی کنم، و به ذهنم خطور نمی‌کرد که نیاز باشد برای برقراری ارتباط با دیگران، زبانی جدید بیاموزم. بنابراین، زمانی که به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردم، به شدت احساس نیاز کردم که به‌طور حرفه‌ای زبان انگلیسی را فراگیرم تا بتوانم به راحتی بدون نیاز به مترجم صحبت کنم، بخوانم و بنویسم. از همین رو، به دنبال روشی بودم که با شرایط شغلی‌ام و نقش مادری برای فرزندان نوجوانم سازگار باشد. از طریق گوش دادن به مکالمات متعدد به زبان انگلیسی، به ویژه انگلیسی آمریکایی که به دلیل اختصارات و تلفیق‌های فراوانش با انگلیسی بریتانیایی تفاوت‌های چشمگیری دارد، به یادگیری این زبان پرداختم. با وجود این موانع، تصمیم گرفتم به صورت خودآموز و با استفاده از منابع آنلاین، به یادگیری زبان انگلیسی بپردازم و و همچنان در تلاش مستمر برای بهبود مهارت‌های زبانی‌ام هستم.

اولین مجموعه شعر خود را به زبان انگلیسی در سال 2018 با عنوان «صبحانه پروانه‌ها» نوشتم که نامزد دریافت جایزه ادبی پولیتزر آمریکا شد؛ جایزه‌ای که به اهمیت جایزه نوبل ادبیات است. همچنین، آثار شعری و داستانی خود را از عربی به انگلیسی ترجمه کردم. هم‌اکنون، رمان‌هایی را که پیش‌تر ترجمه‌های عربی آن‌ها را خوانده بودم، به زبان اصلی مجدداً مطالعه می‌کنم؛ از جمله آثار تونی موریسون و ویرجینیا وولف. تفاوت چشمگیری میان زبان اصلی این رمان‌ها و ترجمه‌های آن‌ها به عربی مشاهده کردم. رمان‌ها به زبان انگلیسی ساده‌تر از ترجمه‌های عربی آن‌ها هستند. دلیل این امر غنای لفظی و عمق مفهومی زبان عربی است. به نظر می‌رسد تمام مترجمانی که آثار آن‌ها را خوانده‌ام، ذائقه زبانی خود را به این رمان‌ها افزوده‌اند و در نتیجه، رمان برای خواننده عرب غنی‌تر و باشکوه‌تر جلوه کرده است. همچنین، مترجمان بسیاری از جملات را کوتاه کرده‌اند و کلمات رکیک و زشت را با کلمات دیگری جایگزین کرده‌اند تا با ذائقه خواننده عرب سازگار باشد.

بنابراین، ادبیات ترجمه شده به شکلی زیبا و لطیف به دست ما رسیده است. من اکنون به دو زبان عربی و انگلیسی می‌نویسم، می‌خوانم و می‌اندیشم. آرزو دارم زبان اسپانیایی را نیز بیاموزم تا دایره ارتباطم با دیگران گسترده‌تر شود و بتوانم آثار گابریل گارسیا مارکز را به زبان اصلی مطالعه کنم.

بین نوشته هایم تفاوتی نمی‌گذارم

استاد عبدالحسین بریسم:  کدام یک از آثار خود را بیشتر می‌پسندید؟

بانو حسن: نمی‌توانم بین نوشته‌هایم مقایسه‌ای انجام دهم یا بگویم که مجموعه‌ی شعری اولم گران‌بهاتر از آخری است. هر یک از کتاب‌هایم همچون فرزندی برای من است که در زمان و مکانی خاص متولد شده و تجربه‌ای منحصر به فرد را در برمی‌گیرد. مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر، همچون مقایسه‌ی فرزندان، کاری ناپسند و ناممکن است. در مجموعه شعر «اشعار مادرم» که در سوریه به چاپ رسید، بازتابی از اندوه فراق و محبتی است که نسبت به مادر خویش احساس می‌کنم. در مجموعه شعر «اگر کریستف کلمب آمریکا را کشف نکرده بود» که در آلمان منتشر شد، دلتنگی برای خانواده‌ای که در عراق از من دور مانده‌اند، موج می‌زند. و در نهایت، در مجموعه شعر «من در حال نوشیدن چای در نیوجرسی» که توسط اتحادیه عمومی نویسندگان و شاعران عراق به چاپ رسید، نمودی از احساس غربت و تنهایی است که در یک لحظه خاص بر من چیره شده است. هر یک از این آثار، با توجه به شرایط و زمان خلق آن، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد و هیچکدام بر دیگری برتری نمی‌یابد، چرا که همه آن‌ها از یک منبع واحد، یعنی روح شاعرانه من، سرچشمه می‌گیرند.

تفاوت شعر غربی با عربی در سبک و موضوع

استاد عبدالحسین بریسم:  دیدگاه شما در مورد شعر در جهان غرب و جهان عرب چگونه است؟

بانو حسن: شعر در فرهنگ‌های مختلف، به ویژه میان غرب و جهان عرب، تفاوت‌های قابل‌توجهی در موضوعات و سبک‌ها دارد. موضوعات شعر در میان شاعران غربی معمولاً ساده‌تر است و به شرایط رفاه فکری و شرایط محیطی زندگی این شاعران برمی‌گردد. در واقع شعر غربی، تحت تأثیر سبک زندگی مدرن و رفاه نسبی، اغلب به مضامین روزمره و شخصی پرداخته و کمتر به عمق مسائل فلسفی و اجتماعی می‌پردازد. شاعران غربی، با تکیه بر تجربیات شخصی و تخیل، تلاش می‌کنند تا دنیای اطراف خود را با زبانی ساده و قابل فهم به تصویر بکشند. در مقابل، شاعران عرب و به‌ویژه شاعران عراقی اغلب الهام‌بخش سروده‌های خود از تجربیات واقعی و گاه وحشتناک زندگی‌شان هستند و شعر عربی، به ویژه شعر عراقی، تحت تأثیر بحران‌ها و درگیری‌های تاریخی، به مضامین عمیق‌تر و فلسفی‌تر پرداخته و اغلب بیانگر درد و رنج انسان است.

شاعر غربی بیشتر به بیان تجربیات روزمره‌اش علاقه دارد و از تخیل برای خلق مضامین اشعار خود بهره می‌گیرد. این مسئله به این معناست که شاعر ممکن است در آثار خود تجارب زندگی شخصی و محیط کارش را منعکس کند. به همین دلیل، اغلب می‌بینیم که شاعری که شغل پرستاری دارد، بیشتر موضوعات مرتبط با بیمارستان می‌سراید و شاعری که در مک‌دونالد کار می‌کند، نمی‌تواند شعری بسراید که فاقد واژه «ساندویچ» باشد. این امر نشان می‌دهد که شاعران غربی، اگرچه از تخیل بهره می‌برند، اما به واقعیت‌های پیرامون خود نیز پایبند هستند.

از سوی دیگر، بسیاری از شاعران غربی، انتشار و چاپ مجموعه شعرهای خود را تا زمان بازنشستگی به تأخیر می‌اندازند، زیرا فرایند نشر و چاپ در آمریکا آسان نیست و نیاز به صرف زمان، تلاش و هزینه زیادی دارد. با این حال، جامعه ادبی در کشورهای غربی به همبستگی و حمایت متقابل بسیار اهمیت می‌دهد. شاعران از یکدیگر حمایت کرده و آثار همدیگر را خریداری می‌کنند. همچنین، فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در میان مردم عادی بسیار گسترده است و باشگاه‌های کتاب و کتابفروشی‌های تخصصی فراوانی در این کشورها وجود دارد و عضویت در کتابخانه‌های عمومی محله از الزامات زندگی شهری شهروندان به شمار می‌رود.

از سرودن شعر به زبان انگلیسی تا اشعار جدید در دست نگارش

استاد عبدالحسین بریسم:  آیا تاکنون شعری به زبانی غیر از زبان مادری‌تان سروده‌اید؟

بانو حسن: بله، من این تجربه را داشته‌ام. از چند سال پیش به سرودن شعر به زبان انگلیسی پرداخته‌ام. علت این کار، تمایل بیشتر مخاطبان در اینجا به مطالعه ادبیاتی است که به انگلیسی ترجمه شده است. در حالی‌ که آثار نوشته‌شده به زبان‌های دیگر نظیر عربی، اسپانیایی، فرانسوی و سایر زبان‌های جهانی عمدتاً توسط مترجمان و علاقه‌مندان خاص آن زبان‌ها مطالعه می‌شود. به همین دلیل، برای آنکه بیشترین تعداد ممکن از خوانندگان غربی به آثارم دسترسی داشته باشند، ابتدا به یادگیری زبان پرداختم و سپس شروع به خلق آثار ادبی به آن زبان نمودم.

استاد عبدالحسین بریسم:  پروژه‌های جدید شما چیست؟

بانو حسن: در پاسخ به پرسش درباره پروژه‌های جدیدم باید عرض کنم که خدا را شاکرم که همچنان توانایی خلق آثار و نوآوری در من وجود دارد. در حال حاضر چندین اثر در دست نگارش دارم. از جمله این آثار، دو مجموعه شعر است که یکی به زبان عربی و دیگری به زبان انگلیسی نوشته شده‌اند و هر دو منتظر انتشار هستند. علاوه بر این، پروژه‌ای نثری را که حدود یک سال پیش آغاز کرده بودم، به دلیل مشغله‌های متعدد به تعویق افتاده است، اما قصد دارم به زودی آن را تکمیل کنم. همچنین چندین پروژه خلاقانه دیگر نیز در دست دارم که ترجیح می‌دهم تا زمان آماده شدن و انتشار آن‌ها، جزئیاتشان را محرمانه نگه دارم.

کلام پایانی

ابتدا بر خود لازم می‌دانم از استاد ارجمند، عبد الحسین بریسم، به خاطر مطرح کردن این پرسش‌های عمیق که بیانگر دانش و بینش ایشان در حوزه شعر است، صمیمانه سپاسگزاری کنم. همچنین، اجازه می‌خواهم سخنم را اینگونه به پایان برسانم:

اگر نتوانستی بگریی، شعری بسرای

اگر نتوانستی فریاد کنی، شعری بسرای

اگر نتوانستی حرکت کنی، شعری بسرای

اگر نتوانستی بخوابی، شعری بسرای

زیرا زندگی بدون شعر، سفری بی‌مسیر و گمراه بر بال اژدهایی نابیناست. در واقع بدون شعر، زندگی می‌تواند خالی از معنا و تجربه‌های عمیق باشد. اژدهای کوردل و نابینا، نماد عدم آگاهی و عدم توانایی در درک عمیق زندگی است، که نشان می‌دهد بدون شعر، ما به معنای واقعی زندگی دسترسی نداریم و شعر می‌تواند نور و بینش را در زندگی ما بیاورد و ما را به سفرهای جدیدی هدایت کند.

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here

Share post:

عضویت در خبرنامه

spot_img

محبوب

مطالب مرتبط
Related

انتخابات پارلمانی اقلیم کردستان واحتمال تغییر در ساختار سیاسی

انتخابات پارلمانی اقلیم کردستان واحتمال تغییر در ساختار سیاسی محمدرضا...

معرفی سازمان‌های مدنی یا حقوق‌بشری در عراق-مؤسسه فرهنگی رؤیا

نام سازمان: مؤسسه فرهنگی رؤیا عراق پس از فروپاشی رژیم...

معرفی سازمان‌های مدنی یا حقوق‌بشری در عراق – مؤسسه: خیرات النهرین

نام سازمان: سازمان بشردوستانه خیرات النهرین سازمان بشر دوستانه خیرات...

تهدید به ترور آیت‌الله سیستانی؛ جنگ روانی یا تهدیدی واقعی؟

تهدید به ترور آیت‌الله سیستانی؛ جنگ روانی یا تهدیدی...