ریشه‌های عمیق مسیحیت در عراق: از شکوفایی تا چالش‌ها

تاریخ:

ریشه‌های عمیق مسیحیت در عراق: از شکوفایی تا چالش‌ها

علی نوریان

در سرزمین عراق که مهد تمدن‌های باستانی است، مسیحیت ریشه‌هایی عمیق دارد و به‌عنوان دومین دین بزرگ عراق، پس از اسلام، شناخته می‌شود. قانون اساسی این کشور، حقوق مسیحیان را تضمین کرده و آزادی کامل عقیده و انجام شعایر مذهبی را برای آنان به رسمیت می‌شناسد. با این وجود، مسیحیان عراق در سال‌های اخیر با چالش‌های متعددی روبه‌رو بوده‌اند. در خصوص ریشه‌های مسیحیت در عراق، دولت‌های مسیحی در بین‌النهرین و پایداری مسیحیان عراقی سؤالاتی قابل مطرح است، از جمله اینکه چگونه مسیحیت در عراق گسترش یافت و در میان جمعیت‌های مختلف عراق نفوذ کرد؟ مهم‌ترین پادشاهی‌ها و امپراتوری‌های مسیحی که در سرزمین بین‌النهرین تأسیس‌شده‌اند کدامند؟ مسیحیان عراقی در طول تاریخ با چه آزار و اذیت‌ها و خشونت‌هایی روبه‌رو بوده‌اند و چگونه هویت خود را حفظ کردند؟

ریشه‌های مسیحیت در عراق به قرن اول میلادی باز می‌گردد، زمانی که بشارت مسیح به این سرزمین باستانی رسید. بذرهای این دین آسمانی در قرن اول میلادی توسط “سنت توماس رسول” کاشته شد و او اولین کسی بود که دین مسیحیت را در عراق تبلیغ کرد و در طول سالیان متمادی در سرزمین‌های بین‌النهرین، خصوصاً در نواحی شمالی هم‌مرز با ترکیه امروزی، ریشه دوانده و گسترش یافت. در این میان، راهبان نقش مهمی در نشر مسیحیت در عراق داشتند و از آن زمان، مسیحیان نقشی اساسی در تاریخ و فرهنگ عراق ایفا کرده‌اند.

طبق روایت کتاب “السنکسار قبطی”، که زندگینامه قدیسان و پدران کلیسای قبطی مصر را به تصویر می‌کشد، “سنت اوکین” (راهب مصری) به‌همراه هفتاد تن از شاگردانش راهی سفری به عراق شد و پس از گشت و گذار در سرزمین‌های مختلف، منطقه “نصیبین” (شهری در مرزهای ترکیه و نزدیک مرزهای عراق) را برای سکونت برگزید و در غاری کوهستانی در این منطقه ساکن شد. او به‌مدت سی سال در این غار به ریاضت و عبادت پرداخت و تعالیم مسیحیت را به شاگردان و پیروان خود منتقل می‌کرد. شهرت اوکین و شیوه زندگی رهبانی او به‌سرعت در شمال عراق رواج یافت و پیروان بسیاری را به خود جذب کرد. بدین ترتیب، با تلاش و فداکاری افرادی همچون سنت اوکین و دیگر راهبان، مسیحیت در عراق ریشه دواند و به بخش جدایی‌ناپذیر از هویت فرهنگی و مذهبی این سرزمین تبدیل شد.

عصر شکوفایی رهبانیت در سرزمین بین‌النهرین

عماد توماس در مقاله‌ای با عنوان “تاریخ رهبانیت سریانی”، تصویری روشن از تعهد عمیق کلیسای سریانی به رهبانیت در آن دوران را به تصویر می‌کشد. این تعهد با تأسیس صدها صومعه (محل عبادت راهبان مسیحی) و جذب هزاران زن و مرد به این مسیر معنوی، خود را نشان می‌داد. توماس در این مقاله، گزارشی شگفت‌انگیز از رونق و شکوه این مراکز مذهبی ارائه می‌دهد. او اذعان می‌کند که در قرن پنجم میلادی، تنها در کوه الرها (این کوه واقع در شمال بین‌النهرین، جزیره مابین موصل و شام که یونانیان آن را اِدِسا می‌نامیدند)، سیصد صومعه وجود داشته که جمعیتی بالغ بر ۹۰۰۰۰ راهب را در خود جای می‌داده است که تنها در صومعه “مار متی” در شرق موصل، ۱۲۰۰۰ راهب زندگی می‌کردند!

منابع سریانی نام‌های بسیاری از راهبان عراقی را حفظ کرده‌اند که در بین مردم از محبوبیت بالایی برخوردار بودند. شهرت آنها به‌دلیل معجزات و خوارق‌العاداتشان بود. تئودورتوس، اسقف کوروش در کتاب خود “تاریخ أصفیاء الله” داستان‌های بسیاری از این راهبان مشهور را روایت می‌کند، از جمله راهب “ابراهیم الکشکری کبیر” که در اواخر قرن پنجم میلادی متولد شد و به شهر کشکر (اولین شهر مسیحی بین‌النهرین) واقع در منطقه کوت در استان واسط کشور عراق نسبت داده‌می‌شود. ابراهیم الکشکری مسیحیت را در پادشاهی حیره (واقع در سرزمین عراق که کوفه در جنوب شرقی آن قرار داشت) تبلیغ می‌کرد و صومعه بزرگی در منطقه نصیبین ساخت.

کلیسای مشرق و شاخه‌های آن در عراق

قرن پنجم میلادی دورانی مهم در تاریخ روابط عراق با مسیحیت بود. در این دوره، “شورای افسوس” مجمعی از اسقف‌های مسیحی در افسوس بود که در سال ۴۳۱ میلادی توسط امپراتور رومی تئودئوس دوم تشکیل شد و در آن، اندیشه‌های”نسطوریوس” و “پاتریارک قسطنطنیه” در مورد ماهیت مسیح رد شده و مورد انتقاد قرار گرفت. در پی این رویداد، پیروان نسطوریوس به‌سمت شرق مهاجرت کردند و در عراق و سرزمین‌های تحت حاکمیت ساسانیان پناهگاهی امن یافتند؛ در نتیجه، اندیشه‌های این دو شخص به عراق و سرزمین‌های ایران سرازیر شد. بعد از آن، کلیسایی از شاخه مسیحیت شرقی با نام “کلیسای مشرق” برگرفته از اندیشه‌های نسطوریوس (مسیحیت نستوری) تأسیس شد و این کلیسا برای قرن‌های متمادی در عراق باقی‌ماند و نقش مهمی در تاریخ مسیحیت در آسیا ایفا کرد؛ تا اینکه در قرن شانزدهم میلادی به دو کلیسای بزرگ یعنی کلیسای آشوری مشرق (که عقاید نستوریوس را حفظ می‌کرد) و کلیسای کاتولیک کلدانی (که پیرو پاپ واتیکان بود) تقسیم شد و این انشقاق که در حدود قرن شانزدهم رخ داد، ریشه در اختلافات دیرینه و تحولات سیاسی آن زمان داشت.

در سال ۱۵۵۲ میلادی، مبلغان واتیکان برای گسترش مذهب کاتولیک به عراق آمدند و در منطقه‌ای که امروزه به دشت نینوا معروف است، موفق شدند عقاید و مذهب خود را ترویج و گسترش دهند؛ با این حال، سختی رفت و آمد در آن زمان مانع از گسترش اندیشه و عقاید آنها در مناطق کوهستانی ناهموار شد. از این رو فقط مردم دشت‌ها به مذهب کاتولیک گرایش پیدا کردند و آنها را “کلدانی‌ها / بابلی‌ها” نامیدند؛ در حالی که مردم کوهستان به مذهب قدیمی خود پایبند ماندند و به‌نام “آشوری‌ها” معروف شدند.

پادشاهی حیره؛ حامی قدرتمند مسیحیت در تاریخ عراق

در دل تاریخ عراق، پادشاهی قدرتمند “حیره” نه‌تنها به‌عنوان یک قلمرو سیاسی، بلکه به‌عنوان حامی مسیحیت نیز جایگاهی ویژه دارد؛ از این رو مسیحیت در عراق با پادشاهی حیره، گره خورده‌است. این پادشاهی که در اواخر قرن دوم میلادی تأسیس شد، و به‌دلیل پایتخت خود که “حیره” نام داشت به “پادشاهی حیره” معروف شد. پادشاهی حیره از آزادی مذهبی زیادی برخوردار بود. پادشاهان ساسانی که بر ایران حکمرانی می‌کردند، نه‌تنها مانع از گسترش مسیحیت در سرزمین‌های حیره نمی‌شدند، بلکه با آن با دیده‌ای مسالمت‌آمیز برخورد می‌کردند.

جواد علی، تاریخ‌دان و متخصص در تاریخ اسلام و عرب در کتاب خود ” تاریخ مفصل اعراب قبل از اسلام” می‌گوید: «دین زرتشتی، مذهب رسمی ساسانیان، ماهیت تبشیری و تبلیغی نداشت و به‌دنبال گسترش در قلمروهای دیگر نبود؛ از این رو نه‌تنها تنش و درگیری بین ایرانیان و پادشاهی حیره در زمینه مذهب رخ نداد، بلکه مسیحیان در قلمرو حیره از آزادی و امنیت قابل توجهی برخوردار بودند و این بستر آزادی و امنیت، مسیحیت را در حیره به رونق و شکوفایی رساند». بنابراین حکومت حیره و رویکرد آن نسبت به مسیحیت، نقشی اساسی در حفظ و گسترش مسیحیت در عراق ایفا کرد. این پادشاهی به مثابه پناهگاهی امن برای مسیحیان در میان تلاطم‌های سیاسی و مذهبی آن دوران عمل کرد و میراثی ماندگار از هم زیستی مسالمت‌آمیز و احترام به باورهای مختلف در تاریخ عراق به یادگار گذاشت.

درست است که درگیری‌هایی بین ساسانیان و پادشاهان حیره وجود داشت، اما روابط آنها فقط به تقابل محدود نمی‌شد، بلکه تعاملات دینی و سیاسی نیز بین آنها رایج بود. بسیاری از پادشاهان حیره به مسیحیت نستوری (کلیسای آشوری مشرق) گرویدند و این مذهب با مذهب رسمی امپراتوری بیزانس که رقیب ساسانیان بودند، در تضاد بود. به همین دلیل، برخی از پادشاهان ساسانی از مسیحیت نستوری به‌عنوان ابزاری برای ضربه زدن به بیزانس حمایت می‌کردند؛ همان طور که محمد مبروک نافع در کتاب “عصر پیش از اسلام” به آن اشاره کرد. جواد علی در مورد نقش مهم پادشاهی حیره در گسترش مسیحیت نستوری در میان قبایل عرب همسایه می‌گوید: «مسیحیت نستوری از طریق پادشاهی حیره به شرق عربستان نفوذ کرد و به قطر و جزایر بحرین و عمان و یمامه و جاهای دیگر راه یافت. روابط تجاری بین یمن و حیره در گسترش این مذهب نقش مهمی داشت. کاروان‌های تجاری که بین این دو منطقه در رفت و آمد بودند، پیام مسیحیت نستوری را نیز با خود منتقل می‌کردند».

مسیحیان در عراق تحت حاکمیت اسلام: روندی متغیر از مدارا تا آزار

مسیحیت تا اوایل قرن هفتم میلادی، دین اکثریت مردم عراق بود. با ظهور اسلام و فتوحات مسلمانان، عراق به قلمرو خلافت اسلامی پیوست. به‌طور کلی، حاکمان مسلمان عرب با مسیحیان عراقی با تساهل، مدارا، احترام و تکریم رفتار می‌کردند، زیرا دین اسلام مسیحیت را به‌عنوان یکی از ادیان کتاب مقدس با منشأ الهی به رسمیت شناخته‌بود. این امر به شکوفایی فرهنگ و علم در میان مسیحیان عراق کمک کرد و باعث شد که مسیحیان از تبحر بسیاری در زمینه‌هایی مانند علم کلام، پزشکی، نجوم، فلسفه برخوردار شوند و مشارکت‌های مفیدی در جامعه داشته‌باشند و حتی به مناصب بالای حکومتی ارتقا پیدا کنند. جاحظ در یکی از نوشته‌های خود می‌گوید: «برخی از مشهورترین مسیحیان عراقی این دوره افرادی از جمله اخطل (شاعر نامدار عرب)، یوحنا بن به‌طریق (مترجم)، حنین بن اسحاق (پزشک و دانشمند) و یحیی بن عدی (فیلسوف) هستند».

با وجود مدارای کلی حاکمان مسلمان، مسیحیان عراق در طول تاریخ مورد آزار و اذیت متعددی قرار گرفتند؛ یکی از بارزترین نمونه‌های آن در دوران خلافت متوکل عباسی در قرن نهم میلادی (قرن سوم هجری) رخ داد. متوکل که گرایش‌های تعصبی داشت، فرمان‌هایی را صادر کرد که مسیحیان را از برخی حقوق مدنی و مذهبی محروم می‌کرد و مواردی از این آزار و اذیت‌ها علیه مسیحیان عراق در کتاب “تاریخ طبری” تحت‌عنوان “کشتار سمیل” ذکر شده‌است.

آزار و اذیت مسیحیان عراق در دوران معاصر

مسیحیان عراق در دوران معاصر نیز شاهد آزار و اذیت‌های متعددی بودند. از جمله این موارد می‌توان به نسل‌کشی آشوری‌ها توسط امپراتوری عثمانی در شمال عراق در سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۰ اشاره کرد و این رویدادها را می‌توان در کتاب “تاریخ خون” اثر محمد عادل داوود یافت. آخرین موج آزار و اذیت علیه مسیحیان عراق، در زمان اشغال شمال و غرب عراق توسط داعش بین سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ رخ داد. در دروان اشغال داعش، ده‌ها کلیساها و صومعه ویران شده و صدها خانواده مسیحی آواره شدند و مورد خشونت‌های بی‌رحمانه قرار گرفتند. طبق برخی گزارش‌ها، امروزه تنها ۴۰۰ هزار مسیحی در عراق باقی‌مانده‌اند، در حالی که در سال ۲۰۰۳ حدود یک میلیون و ۵۰۰ مسیحی در عراق زندگی می‌کردند.

پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، در سفر تاریخی خود به عراق در مارس ۲۰۲۱ مورد توجه میلیون‌ها مسیحی در سراسر جهان قرار گرفت. پاپ در این سفر تأکید کرد که کاهش فاجعه‌بار تعداد پیروان مسیح در عراق و در سراسر خاورمیانه، آسیبی جبران‌ناپذیر است. او در سخنرانی خود در موصل از بازگشت جامعه مسیحی به موصل برای ایفای نقش حیاتی خود در روند بهبود و بازسازی استقبال کرد. او همچنین برای قربانیان جنگ و درگیری‌های مسلحانه دعا کرد و تأکید کرد که امید از مرگ قوی‌تر و صلح از جنگ قدرتمندتر است.

داستان مسیحیان عراق، داستانی از ظلم و ستم، آوارگی و امید به بقا است. با وجود تاریکی‌های گذشته، مسیحیان این سرزمین همچنان در تلاش برای حفظ هویت و نقش خود در جامعه هستند. سفر پاپ فرانسیس، یادآور این نکته بود که حتی در تاریک‌ترین دوران نیز، همواره امیدی برای روشنایی و صلح وجود دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here

Share post:

عضویت در خبرنامه

spot_img

محبوب

مطالب مرتبط
Related

آیا رژیم صهیونیستی به دنبال اقدام نظامی علیه گروه‌های مقاومت عراقی است؟

آیا رژیم صهیونیستی به دنبال اقدام نظامی علیه گروه‌های...

معرفی فعالان حقوق بشری در عراق؛ این بخش: زینب الکرناوی

زینب الکرناوی؛ حقوق‌دان و فعال حقوق زنان زینب کرناوی، بانوی...

چالش‌های عراق برای تامین سامانه‌های دفاع هوایی

چالش‌های عراق برای تامین سامانه‌های دفاع هوایی محمدرضا بلوردی حمله هوایی...

کلان‌پروژه‌ی العراق معاً

کلان‌پروژه‌ی العراق معاً جایگاه usaia آژانس توسعه ایالات متحده در...