جنایات بعث صدامی و تأثیر آن بر روان جامعه عراقی

تاریخ:

جنایات بعث صدامی و تأثیر آن بر روان جامعه عراقی

د. عامر الطائي

حکومت بعث صدامی تنها یک نظام سیاسی سلطه‌طلب نبود، بلکه یک دستگاه سرکوبگر بی‌رحم بود که به وجود، عقل، روان و زندگی روزمره انسان عراقی حمله می‌کرد.

از لحظه‌ای که حکومت صدام حسین مستقر شد، عراق صحنه زشت‌ترین نوع جنایات بود که این نظام علیه فرزندان خود مرتکب شد. جنایاتی که تنها به قتل و تصفیه اشخاص محدود نمی‌شد، بلکه به تخریب ساختار روانی جامعه نیز گسترش یافت، که پیامدهای آن به صدمات عمیق و همیشگی انجامید که نسل‌ها هنوز هم آنها را تجربه می‌کنند.

ترور سیستماتیک و تخریب روانی

نظام بعثی به انتشار وحشت در دل‌ها وابسته بود و موجب شد که شهروند عراقی در حالت دائمی بی‌قراری و ترس زندگی کند. تجسس، سلاحی بود که بین افراد استفاده می‌شد، به طوری که برادر از گفتن چیزی که در دلش است به برادرش می‌ترسید، زن از شوهرش می‌ترسید، و کودک اگر نام صدام را در خانه خانواده‌اش می‌شنید می‌لرزید. این محیطی که از ترس مداوم پر شده بود، به وضعیتی از تنش و نگرانی دائمی منجر شد، حتی بعد از سقوط نظام، زیرا احساس تردید و ناامنی در دل‌ها ریشه‌دار شد.

سیل اعدام‌های جمعی، زندان‌های مخفی، شکنجه‌های سیستماتیک و کوچ اجباری همگی جویای جامعه‌ای مجروح روانی بودند که تحت بار کابوس‌های بی‌پایان زندگی می‌کردند. کسانی که از قبرهای جمعی نجات یافتند، ترسی خاموش‌ناپذیر در سینه‌های خود حمل می‌کردند و آن‌هایی که عزیزان خود را از دست دادند، هرگز طعم آرامش را نچشیدند. یک نسل کامل از یتیمان، بیوه‌ها و داغ‌دیده‌ها شکل گرفتند که از صدمات روانی رنج بردند که با گذشت زمان به بیماری‌های مزمنی مانند افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، حملات پانیک و ترس اجتماعی تبدیل شد.

بیماری‌های روانی و صدمات نسل‌ها

تاثیرات سیاست‌های بعث صدامی تنها به نسلی که آن دوره را تجربه کرد محدود نشد، بلکه به نسل‌هایی که بعد از آن به دنیا آمدند نیز منتقل شد.

مطالعات روانی نشان داده‌اند که صدمات جمعی به نسل اول محدود نمی‌شود، بلکه به نسل‌های بعدی از طریق آنچه که به “صدمه عبوری بین نسلی” (Transgenerational Trauma) معروف است، گسترش می‌یابد.

کودکی که در خانه‌ای بزرگ شده که پدر یا یکی از اعضای خانواده‌اش را در کشتارهای نظام یا در زندان‌های شکنجه از دست داده، در ناخودآگاه خود ترسی غیرقابل توجیه و اضطرابی ریشه‌دار حمل کرده که از خانواده‌اش وراثت گرفته، بدون آنکه خود شاهد این وقایع باشد.

حتی پس از سقوط نظام، عراقی‌ها نتوانستند به سادگی از این نفرین روانی رهایی یابند. آن‌ها تحت بار جنگ‌های بی‌حاصل که صدام آن‌ها را به راه انداخت، از جنگ با ایران تا حمله به کویت، و سپس محاصره‌ای خونین که بیش از یک دهه به طول انجامید، زندگی کردند و مردم عراقی را در چرخشی از گرسنگی و فقر و مذلت قرار داد. این انباشت‌ها موجب شد که عراقی‌ها حتی در دوران “آزادی” از سطوح بی‌سابقه‌ای از اضطراب مزمن، اختلالات شخصیتی و تمایلات خودکشی رنج ببرند.

میراث سیاه و سیاست‌های جنایتکارانه

صدام حسین تنها یک دیکتاتور سنتی نبود، بلکه او صاحب پروژه‌ای ویرانگر برای هویت عراقی بود. او سعی کرد که جامعه را به ماشینی کر و کور که تحت اراده‌اش بود تبدیل کند، با استفاده از قدرت مطلق، نظارت سرکوبگر و دستکاری در آگاهی جمعی از طریق رسانه‌های هدفمند، تا نسل‌هایی را خلق کند که در سرکوب، قهرمانی می‌بینند، در استبداد، عظمت و در سکوت، نجات. بدین ترتیب، شهروند عراقی از فکر بیان نظرش وحشت داشت و حتی از اندیشیدن مستقل نیز می‌ترسید.

پس از سقوط نظام: آیا درد به پایان رسید؟

هنگامی که نظام صدام سقوط کرد، بسیاری فکر کردند که کابوس به پایان رسیده است، اما واقعیت پیچیده‌تر بود.

مردمی که سال‌ها تحت ظلم زندگی کرده بودند، آماده مواجهه با دنیای جدید بدون دیکتاتور نبودند، اما این دنیا پر از ویرانه‌های ترس، تردید و عدم اعتماد بود. سقوط به معنای آزادی فوری نبود، بلکه نیاز به سال‌ها درمان روانی جمعی وجود داشت که متأسفانه اتفاق نیفتاد و این امر باعث شد که اختلالات پس از سانحه ادامه یابد و به وضعیتی عمومی تبدیل شود که بر امنیت، ثبات اجتماعی و حتی روابط انسانی ساده تأثیر گذاشت.

عراق بین گذشته‌ی تلخ و بهبودی در آینده

جرایم بعث صدامی تنها یک دوره خونی در تاریخ عراق نبود، بلکه یک فاجعه روانی و اجتماعی بود که آثار آن تا امروز در دل‌ها نفوذ کرده است. پردازش این ارث فقط با سرنگونی نظام انجام نمی‌شود، بلکه به تلاش‌های قابل توجهی برای بازتوانی روانی جامعه، تقویت فرهنگ عدالت و توانمندسازی عراقی‌ها برای شکستن دایره ترس و اضطراب که سال‌ها بر آن‌ها حاکم بوده است، نیاز دارد.

عراق به بهبودی روانی نیاز دارد، درست به اندازه‌ای که به بازسازی مادی نیاز دارد، زیرا سرزمین‌ها فقط با سنگ ساخته نمی‌شوند، بلکه به دل‌های امن، نفوس آرام و حافظه‌ای که گذشته را درک کند تا آن را تکرار نکند، نیاز دارند، اما در عین حال نباید اسیر زخم‌های خود بمانند.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

پست را به اشتراک بگذارید:

عضویت در خبرنامه

spot_img

محبوب

مطالب مرتبط
مطالب مرتبط

معرفی کَسنَزانیه (کَس ندانی‌گری)

معرفی کَسنَزانیه (کس ندانی‌گری) تصوف تصوف یا صوفی‌گری، درویشی یا پشمینه‌پوشی...

حرکت به سوی جهانی شدن، رهیافت دوباره‌ی احیای جایگاه عراق

حرکت به سوی جهانی شدن، رهیافت دوباره‌ی احیای جایگاه...

نبود کانال‌های ارتباطی معتبر در عراق و تداوم سیاست هدررفت فرصت‌ها

نبود کانال‌های ارتباطی معتبر در عراق و تداوم سیاست...

سناریوی ایجاد اقلیم شیعی، صرفاً یک وعده‌ی انتخاباتی نیست

سناریوی ایجاد اقلیم شیعی، صرفاً یک وعده‌ی انتخاباتی نیست سمير...