هوسه عربی در روستاها و مناطق حاشیهنشین
ابراهيم المحجوب
در روزگاران گذشته، دههها پیش از امروز، مردم با شور و اشتیاق در هر مناسبتای گرد هم میآمدند، خواه اجتماعی، مذهبی یا حتی در مراسم غیرت عشیرهای. پرچم آنها یکی بود و شورشان با کلماتی شعلهور میشد که توسط یکی از افراد قبیله خوانده میشد—شعری به نام «هوسههای مردمی» که نوعی از شعر عامیانه بود.
در هر عشیره، کسی بود که در سرودن این هوسهها مهارت داشت و آنها را با صدایی رسا در جمع میخواند، صدایی که احساسات را برمیانگیخت و شور و هیجان را شعلهور میکرد. از این هوسهها اغلب در مناسبتهایی مانند فصل درو استفاده میشد، زمانی که «حواصید» (کسانی که برای کمک به یک روستایی در برداشت محصولش داوطلب میشدند) گرد هم میآمدند—قبل از رواج ماشینآلات مدرن، وقتی درو به صورت دستی و طاقتفرسا انجام میشد.
در این زمینه، به این هوسهها «آوازهای درو» میگفتند، و آنها بهعنوان بخشی از مراسم جشن، نشاط و شادی را در دل کارگران زنده میکردند.
روستاهای عراق، و شاید بهطور کلی روستاهای عرب، به آداب و رسوم سخت عشیرهای پایبند بودند که اعضای قبیله را به یاری یکدیگر تشویق میکرد. در گردهماییهای بزرگ، بهویژه در حضور شیخ قبیله، این نوع شعر در میان جمعیتی از افراد عشیره خوانده میشد. این کار روحیه اقدام و غیرت را در آنها بیدار میکرد، و آنها هر آنچه از آنها خواسته میشد انجام میدادند، خواه برای یاری عشیرهای دیگر که به کمک آنها آمده بود یا برای خدمت به یکی از افراد قبیله خودشان.
هوسهها در آن زمان بسیار متنوع بودند، اما کمکم به دلیل عدم ثبت و نقل شفاهی آنها رو به فراموشی گذاشتند. با درگذشت آن مردانی که این میراث را در سینههای خود حفظ کرده بودند، داستانها، اشعار و هوسههای بسیاری نیز از بین رفت که متأسفانه ثبت نشدند و بسیاری از آنها به забвی سپرده شدند.
با این حال، هنوز هم برخی از آنچه در خاطرمان مانده را زمزمه میکنیم…
مثل:
**«یردس حیل المو شايفها والشايفها ما یهواها»**
(هر چه بیشتر ببینی، کمتر دوستش داری)
**«جربنا وشوف اش ما بینه»**
(بیا امتحان کن و ببین چه خبر است)
**«الطوب احسن لو مگواري»**
(آجر بهتر از گواری [نوعی گیاه] است)
**«یا جمال الحک بارنا.. شوف الزود الهم لو لنه»**
(ای زیبایی حکایتهای ما.. ببین چه بر سرشان آمد)
**«ورد مالک ملعب ویانا»**
(مالک آمد و با ما بازی کرد)
این هوسهها و اشعار، یادگار روزگاری هستند که شور زندگی و همبستگی در کلام و نوا جریان داشت، و هرچند بسیاری از آنها از یاد رفتهاند، اما هنوز در خاطرهها زندهاند.