سناریوی ایجاد اقلیم شیعی، صرفاً یک وعدهی انتخاباتی نیست
سمير داود حنوش
نمیتوان گفت که سخنان نوری المالکی، نخستوزیر پیشین، در یک مصاحبه تلویزیونی که گفت “اگر شیعیان مجبور شوند عراق را تقسیم کنند، به تنهایی حکمران این کشور خواهند شد” تنها یک سخن عادی بود و دعوت حسین مؤنس، نماینده حزب الله عراق، در پارلمان به ایده تقسیم عراق و اعطای دولتی به مکتب شیعه که شامل ۹ استان باشد، یک اشتباه سیاسی است. حتی این مسأله به دولت اجرائی و دولت نخستوزیر محمد شیاع السودانی رسید، زمانی که مشاورش گفت “نفت شیعه برای شیعه است و سنیها و کردها باید امور خود را در روزهای آینده تدبیر کنند”.
افزایش بحث در مورد ضرورت تأسیس یک منطقه شیعه برای محافظت از حقوق این مکتب در برابر تجاوز دیگر مکتبها که به عقیده حامیان آن، حقیقتاً تصادفی نیست و سرنوشتی نامعلوم برای آینده عراق را فاش میکند و تأکید میکند که کشور در بحران خود به بنبست رسیده است.
گزینه دشواری که برخی از نیروهای سیاسی “شیعه” شروع به تحمیل آن کردهاند، نه فقط تبلیغات انتخاباتی است که برخی از آن بهره میبرند، زیرا نواختن بر روی نوارهای طائفهگری دیگر اثر خود را از دست داده و فریادهای بدون محتوی سیاسیون در دفاع از مذهب و طایفه پیش از انتخابات دیگر بر عراقیها پذیرفته نمیشود. این سیاسیون میدانند که بازی طائفهگری یک بازی خندهدار شده است که پس از افشای عوراتش ارزش بحث کردن ندارد.
خطر بحث درباره تجزیه عراق همزمان با رویدادهای منطقهای و بینالمللی است که آثار آن به زود یا دیر به عراق از طریق نظام سیاسیاش خواهد رسید و این داعیان به منطقه شیعه میدانند که دوره سلطهگری آنها که بیش از ۲۰ سال از زمان را به خود اختصاص داده ممکن است آخرین دوره سیاسی آنها باشد و آخرین دوره زمانی باشد که عراق تحت حاکمیت اسلام سیاسی میگذرد. بنابراین آنها سعی میکنند حداقل قدرت ممکن را حفظ کرده و نفوذ خود را حفظ کنند که این حداقل ایمان است.
حقیقت سخت برای اینها این است که وضعیت منطقهای دیگر پذیرای ماجراجوییهای بیفرجامی نیست که گروههای سیاسی از یک سو در حکومت شریک هستند و از سوی دیگر سلاح به دست میگیرند. احتمالاً به آنها پیامهایی از بازیگران بینالمللی درباره ضرورت تغییرشان رسیده است، بنابراین ابتکار تقسیم به عنوان راهحلی که همه طرفها را راضی کند مطرح شده است، به ویژه با افزایش درخواستهای سیاستمداران سنی برای اجرای منطقه سنی به عنوان نتیجهای از حاشیهنشینی و طردی که این مکتب از شرکای خود رنج میبرد.
ایده ایجاد منطقه شیعه در جنوب و مرکز عراق جدید یا تازه نیست. عبد عزیز حکیم، رئیس شورای عالی انقلاب اسلامی در عراق، و هادی العامری، رئیس سازمان بدر، در سال ۲۰۰۵ خواستار تأسیس آن شدند، که عربهای سنی اولین مخالفان این امر بودند. حال این ایده دوباره از سوی همه طرفها مطرح میشود و همانطور که میگویند شیطان در جزئیات نهفته است؛ به نظر میرسد اسرار درخواست منطقه شیعه تنها یک تلاش فشار است که همسایه شرقی شروع به اعمال آن کرده است تا توجه را از داخل ایران منحرف کند و تلاش کند فشاری که از سوی آمریکا بر آن وارد میشود را دور کند و نظر عمومی را با موضوع تقسیم عراق مشغول کند و ممکن است بخواهد حالت هرج و مرجی را در زمین عراق ایجاد کند و پیامهایی به طرف آمریکایی برساند که تهران همچنان کنترل خود را بر عراق حفظ کرده است.
تهران درک کرده است که حیاط پشتیاش ممکن است هدف بعدی برای مجازات و تنگ کردن جا بر آن باشد.
دعوتها برای تقسیم و منطقهبندی جز طرح سادهلوحانهای نیست که هدف آن یافتن راه حلی برای بحران عراق و خروج از بنبست آن و راهحلی برای فرسایش نظام سیاسی است که به تدریج به دلیل انباشت اشتباهات در حال گسترش است.
تهدید به تأسیس منطقه شیعه کاملاً شبیه به کسی است که در تاریکی یک شب تیره، سنگی پرتاب میکند؛ اگر به هدف بخورد، خوب است، و اگر هم نخورَد، تغییری در وضعیت ایجاد نمیکند.
ما از داعیان به تأسیس منطقه نتوانستهایم درک کنیم که چگونه از سوی احزاب شیعه حاکم آن اقلیم خواهد شد و آیا این تلاش موفق خواهد شد؟!