مقتدی صدر و عقیدهٔ دفاع از مظلومان
✍️ حیدر علی السویعدی
مقدمه
مقتدی صدر، که اکنون بیش از پنجاه سال از عمرش میگذرد، فرزند همان مرجع شهیدیست که ندای «کلا کلا آمریکا، کلا کلا اسرائیل»اش از مسجد اعظم کوفه طنینانداز شد؛ شهید آیتالله محمد محمد صادق صدر (قدّس سره). او روش و منش سیاسی و فکریاش را از مکتب پدر آموخت و در میدانهای پرتلاطم عراق شکل گرفت. مقتدی صدر صرفاً وارث یک نام سنگین خانوادگی نبود، بلکه به نماد اندیشهای زنده و ریشهدار در وجدان شیعیان عراق تبدیل شد: عقیدهٔ دفاع از مظلومان.
اما این عقیده چیست؟ چه ریشههایی دارد؟ و چگونه از سال ۲۰۰۳ تاکنون به شکل میدانی و سیاسی تحقق یافته است؟
یکم: ریشههای فکری عقیدهٔ دفاع از مظلومان
عقیدهٔ دفاع از مظلومان در جریان صدر نه یک موضعگیری گذرا یا سیاسی است، بلکه اصلی دینی ـ اخلاقیست که از دوگانهٔ «عدالت و ظلم» در اندیشهٔ شیعی سرچشمه میگیرد. شهید آیتالله صدر این دوگانه را در بستر یک گفتمان معارض با رژیم بعث و مخالف سلطهٔ غربی، احیا کرد. مقتدی صدر نیز این میراث را در ساختاری سیاسی بعد از ۲۰۰۳، که از پیچیدگیهای فرقهای و اشغال خارجی رنج میبرد، به دوش کشید.
در این چارچوب، شعار «مقاومت» فقط به معنای مواجههٔ نظامی نبود، بلکه ترجمان حقیقی عقیدهٔ دفاع از مظلوم بهشمار میآمد.
دوم: مقتدی صدر پس از ۲۰۰۳؛ از مقاومت تا رهبری
با سقوط رژیم سابق، مقتدی صدر بهسرعت در صحنهٔ سیاسی و مردمی عراق ظاهر شد و «جیش المهدی» را بهعنوان ابزار مقاومت در برابر اشغالگران آمریکایی تأسیس کرد. جریان صدر گرچه در شهرهایی چون نجف، بصره و کوفه ضربههای سنگینی دید، اما پایگاه مردمیاش را از دست نداد. بلکه بیش از پیش تصویر «رهبر مردمی» را تثبیت کرد؛ رهبری که از متن مردم است و زبان مظلومیت آنان را سخن میگوید.
او همچنین از اعتراضات گسترده علیه فساد و سوءمدیریت حمایت کرد و شعارهایی فراتر از چارچوب دینی سر داد، مانند: «نه به فساد»، «نه به سهمخواهی»، و «اصلاح نظام».
سوم: فراتر از مرزهای طایفهگرایی
از سال ۲۰۱۵ به اینسو، مقتدی صدر مواضعی اتخاذ کرد که برای یک رهبر شیعی غیرمعمول بود. او در کنار مطالبات اهلسنت ایستاد و خواستار پایاندادن به حاشیهنشینی آنان شد. همچنین سفر سیاسی معناداری به عربستان انجام داد. این چرخش، نشانهٔ تناقض نبود، بلکه امتداد منطقی عقیدهٔ دفاع از مظلوم بود؛ مظلوم با هر وابستگی مذهبی، در چارچوب چشماندازی به نام «دولت شهروندی».
در جریان انتفاضهٔ تشرین ۲۰۱۹، گرچه مواضع جریان صدر متغیر بود، اما نقش دوگانهای ایفا کرد: ابتدا حامی خیزش مردمی بود، سپس برای جلوگیری از فروپاشی نظم، تلاش کرد آن را مهار کند. این وضعیت، بحثهایی جدی دربارهٔ تضاد میان «دفاع از مظلوم» و «حفظ دولت» بهراه انداخت.
چهارم: تناقض میان قدرت و عقیده
جریان صدر در ساختار حکمرانی نیز تجربههایی کسب کرد؛ با ورود به پارلمان و کابینه، در معرض این پرسش جدی قرار گرفت:
چگونه میتوان در عین دفاع از مظلومان، بخشی از نظامی بود که خود متهم به تولید ظلم است؟
مقتدی صدر کوشید این تضاد را از طریق اعلامهای مکرر کنارهگیری از فرآیند سیاسی حل کند؛ ازجمله کنارهگیری در سال ۲۰۲۲. او تأکید کرد که نظام سیاسی عراق قابل اصلاح از درون نیست، بلکه نیازمند «لرزشی مردمی و مسالمتآمیز» است.
پنجم: صدر و مظلومیت منطقهای
عقیدهٔ دفاع از مظلوم در گفتمان صدر، از مرزهای ملی فراتر رفت و به مسائل منطقهای نیز کشیده شد. او موضعی شفاف در قبال مسئلهٔ فلسطین اتخاذ کرد، مردم را به تظاهرات در حمایت از قدس فراخواند و با عادیسازی روابط با اسرائیل مخالفت کرد. همچنین با ملتهای مظلوم در یمن و بحرین اعلام همبستگی نمود؛ همبستگیای که از منظر «اسلامی ـ انسانی» تعریف شد نه صرفاً «طائفهای»؛ به تعبیر خودش.
ششم: حمایت از جمهوری اسلامی
با وجود آنکه جریان صدر گرایش به استقلال از نفوذ ایران در عراق دارد، اما مقتدی صدر در مواردی آشکار از جمهوری اسلامی ایران حمایت کرده است، بهویژه زمانی که آن را در معرض ظلم بینالمللی دیده است.
در رویدادهای سیاسی و امنیتی گوناگون، او هوادارانش را به تظاهراتی در حمایت از ایران فراخواند. مهمترین آن، پس از ترور قاسم سلیمانی در ژانویهٔ ۲۰۲۰ بود که به تظاهرات میلیونی ضد حضور آمریکا در عراق انجامید. صحنهای که یادآور شعار «کلا کلا آمریکا» بود.
صدر همچنین با تحریمهای اقتصادی علیه ایران مخالفت کرده و آن را تلاشی برای به زانو درآوردن محور مقاومت دانسته است. آخرین مورد از این مواضع، تظاهرات روز گذشته در اعتراض به تجاوز اسرائیل ـ آمریکا به جمهوری اسلامی بود؛ تجاوزی که با پاسخ قاطع و کوبندهٔ ایران مواجه شد و این کشور را در جبههٔ «حق مطلق» در برابر «باطل مطلق» قرار داد. از این رو، حمایت از آن ادامهٔ طبیعی عقیدهٔ صدر در دفاع از مظلومان است.
نتیجهگیری
مقتدی صدر توانسته است میراث انقلابی پدرش را به یک جنبش اجتماعی و سیاسی با پشتوانهٔ مردمی تبدیل کند؛ جنبشی که بر عقیدهای روشن استوار است: دفاع از مظلومان، چه در داخل عراق، چه در عرصهٔ جهانی.
با این حال، چالش بزرگ او این است که چگونه میتوان در فضای سیاسی پرآشوب و آکنده از توازنطلبیهای قدرت، بر این عقیده وفادار ماند؟
تجربهٔ مقتدی صدر تلاشی یکتاست برای جمعکردن میان گفتمان ملی و تعهد عقیدتی جهانی. او تضادی میان «مظلومیّت عراقی»، «مظلومیّت اسلامی» و حتی «مظلومیّت انسانی» نمیبیند.
اما پرسش مهم همچنان پابرجاست:
آیا جریان صدر خواهد توانست بر این عقیده ثابتقدم بماند؟ یا منطق دولت بر منطق انقلاب غلبه خواهد یافت؟
پرسشی گشوده پیشروی کشوری که عدالتش هنوز به کمال نرسیده است.
مرکز دراسات الشهيد الخامس