نحوه برخورد رسانه‌های عربی با سقوط صدام و بشار چگونه بود؟

تاریخ:

نحوه برخورد رسانه‌های عربی با سقوط صدام و بشار چگونه بود؟

منير شاوي

در روزی که رژیم بشار اسد سقوط کرد، عراقی‌ها شروع به مقایسه ظلم‌هایی کردند که بشار بر مردم خود روا داشت و ظلم‌هایی که خود از رژیم صدام متحمل شدند. و اینکه رسانه‌های عربی چگونه با سقوط دو رژیمی که مردمشان را به وحشت انداخته بودند، برخورد کردند. با در نظر گرفتن اینکه هر دو رژیم از یک فکر سیاسی واحد، یعنی حزب بعث عربی سوسیالیستی نشأت گرفته‌اند، سقوط نظام بشار حجم زیادی از تناقضات را در جامعه عراقی و سوری به وجود آورد. در عراق، برخی از گروه‌های طرفدار رژیم بعث عراقی به رژیم بعث سوریه تمایلی نداشتند و دلیل آن واضح است و به اختلافات قدیمی در اصل حزب برمی‌گردد. حزب بعث در عراق و سوریه راه‌های مختلفی در ساخت اتحادیه‌های خود و همچنین منافع منطقه‌ای خود برگزیدند و می‌توان به تاریخ مراجعه کرد تا عمق این شکاف را که در داخل حزب رخ داده، بررسی کرد، اما القاعده مشترک در حزب، نحوه تعامل آنها با مردم خود است که در مورد آن توافق وجود دارد، به ویژه در رابطه با نحوه سرکوبی که حزب در هر دو کشور اعمال کرده است. همدردی با سوریه در رسانه‌های عربی به دلیل اتحادهایی است که رژیم بشار با ایران و روسیه و محور مقاومت بنا کرده است و پذیرش ایران و محور مقاومت از رژیم بعث سوری به عنوان یک هم‌پیمان در منطقه ناشی از منافع مورد نیاز برای قضیه‌ای است که ایران و محور مقاومت حمایت می‌کنند. با درک این داده‌ها، خواهیم فهمید چرا جهان عرب با مردم سوریه همدردی کرد زمانی که بشار سقوط کرد، اما با عراق همدردی نکرد زمانی که صدام سقوط کرد. رسانه‌های عربی سقوط بشار اسد را به عنوان سقوط ظلم نشان دادند و سقوط صدام را به عنوان سقوط بغداد به دست مغولان. اینگونه است که جهان عرب رفتار کرد. و بین سقوط دو رژیم، عرب‌ها مظلومیت عراقی‌ها را پنهان کردند و مظلومیت سوری‌ها را نشان دادند. فراموش نکنیم که صحنه سقوط رژیم در عراق تحت حمایت آمریکا و به طور علنی و به شیوه‌ای نظامی مطلق بود، در حالی که سقوط رژیم در سوریه با صحنه‌ای نظامی انقلابی همراه بود، با وجود اینکه نقش ترکیه وجود داشت و ترکیه‌ها توانستند پشت صحنه باشند تا به این تغییر، محبوبیت و زحمتی مردمی بدهند.

اما در واقع آیا جامعه عربی حاضر بود که رژیم صدام از طریق یک انقلاب مردمی سرنگون شود؟
برای پاسخ به این سؤال باید به تاریخ رجوع کرد به سوم مارس سال 1991، زمان آغاز یک انقلاب مردمی در سراسر عراق که 14 استان را شامل می‌شد، زمانی که امور از کنترل خارج شد و رژیم قدرت خود را در این استان‌ها از دست داد و سقوط آن قریب‌الوقوع بود، اگر نه به خاطر مداخله طرف‌های بین‌المللی خارجی که از جمله کشورهای عربی بودند که از رژیم صدام آسیب دیده بودند. این ناآرامی‌ها عنوانی مردمی داشت که همان سرنگونی رژیم صدام بود و این یک قیام مردمی و گسترده بود که شامل اقشار مختلف عرب‌ها و کردها بود و به نام انتفاضه شعبانیه شناخته می‌شود و رژیم آن را صفحه‌ی خیانت و غدر نامید.
جامعه بین‌المللی و عربی این انتفاضه را نابود کردند با وجود اینکه به خوبی می‌دانستند مردم عراق تحت ظلم این رژیم قرار دارند، اما اراده بین‌المللی بر این بود که وجود یک رژیم ضعیف در منطقه بهتر از شکل‌گیری یک رژیم قوی و همپیمان با ایران باشد، به دلیل اینکه اکثر معترضین یا شیعه بودند یا کرد. بنابراین حتی کردها اگرچه همپیمان ایران نبودند، اما دشمن هم نبودند، با در نظر گرفتن اینکه برخی از طرف‌های کردی هم پیمان ایران محسوب می‌شوند. وجود چنین رژیم‌هایی در منطقه، به‌ویژه بعد از جنگی که 8 سال به طول انجامید، برای عرب‌ها و جهان عرب کابوس بود، زیرا آنها میلیاردها دلار صرف کردند که عراق در جنگ با ایران پیروز شود و این جنگ با خسارات فاجعه‌بار برای عراق و ایران به پایان رسید و در پایان جنگ، رژیم‌های ایران و عراق همچنان در قدرت بودند. واضح است که سقوط صدام به واسطه یک انقلاب مردمی به معنی شکل‌گیری یک رژیم هم‌پیمان با ایران یا حداقل رژیمی غیرمتخاصم با ایران بود و به این ترتیب، ایران به آنچه در طول جنگ هشت ساله نتوانسته بود، دست می‌یافت، به‌ویژه اینکه انتفاضه سه سال بعد از پایان جنگ اتفاق افتاد. بنابراین جامعه عربی و جهانی این را نپذیرفتند که ایران پیروز شود، حتی اگر این پیروزی بر پایه مظلومیت مردم عراق باشد.
پس از سرکوب این انتفاضه به شیوه‌ای وحشیانه و خونین، سقوط رژیم صدام حتمی شد، اما فقط به خاطر به تأخیر انداختن به منظور خروج صحنه سقوط به شکل دراماتیک که به ارتش آمریکا چهره قهرمان آزادی‌بخش دهد و به او امکان کنترل امور را بدهد تا از رسیدن یک رژیم همپیمان با ایران جلوگیری کند. این تضمینی بود که ایالات متحده به کشورهای عربی داد. همچنین سقوط تحت حمایت و حمایت کشورهای عربی بود که سعی داشتند در صحنه آماده‌سازی یک رژیم متخاصم با ایران حاضر باشند، اما بادها به سمتی رفتند که آمریکا انتظار نداشت و خروج آمریکا اتفاق افتاد و تنها به برخی پایگاه‌ها بسنده کردند که در حال حاضر عراق در تلاش است تا حضور آنها را در خاک عراق لغو کند.

صحنه کلی که سقوط رژیم در عراق را همراهی کرد، به‌طور خاصی شیعه‌محور بود، هرچند که وجود نظامی آمریکا هم در آن جا بود. شیعیان در عراق توانستند در صحنه سیاسی پیشتاز شوند و نظام دموکراتیکی را که نماینده اکثریت شیعه در عراق باشد، برقرار کنند.
با توجه به اینکه تصویر غالب در جامعه عربی نسبت به شیعه بسیار منفی است، هیچ تمایلی برای همدردی با مظلومیت عراقی‌ها و آنچه که بر آنها از قبیل سرکوب، قتل، آزار، گرسنگی و زندان گذشت، وجود نداشت. در واقع، نظام صدام از لحاظ خون‌ریزی بسیار بیشتر از رژیم بشار بود.
تنش‌ها در عراق پس از سقوط صدام به‌ویژه در مورد خشونت‌هایی که علیه شیعیان در مرکز و جنوب اتفاق افتاد، شروع شد. تعداد عملیات انتحاری و بمب‌گذاری‌ها در عراق به حدی افزایش یافت که این کشور بالاترین میزان انفجارهای انتحاری را در تاریخ تجربه کرد. همچنین، خطابه‌های مذهبی به‌وضوح در جوامع عربی نمایان شد و عراق از محیط عربی خود فاصله گرفت و فتواها به‌طور علنی شیعه‌ها در عراق را کافر می‌خواند.
زمانی که یک‌سوم عراق به دست سازمان‌های تروریستی افتاد، رسانه‌های عربی این گروه‌ها را به‌عنوان انقلابیون نامیدند و سعی کردند تا تصویر این گروه‌ها را زیبا و روشن کنند، تا جایی که تنش‌ها به اوج خود رسید و تصویر واقعیت بهتر مشخص شد.
این جنگی که عراق با آن روبه‌رو بود جنگی وجودی به‌حساب می‌آید؛ جنگی که در آن برادران عرب ما تلاش کردند تا تروریست‌ها را انقلابیونی مردمی معرفی کنند که برای مبارزه با ظلم برخاسته‌اند.
پس از همه این تلاش‌ها برای نابودی گروهی در عراق که اکثریت را تشکیل می‌دهند، عرب‌ها ناچار شدند با واقعیت موجود مواجه شوند، حتی اگر برخورد آنها با احتیاط باشد.
بنابراین سقوط رژیم بشار، دوگانگی برخوردها را به‌وضوح و به‌صراحت نمایان کرد؛ آنها هیچ مشکلی با ورود تروریستی مثل جولانی که دستانش به خون بی‌گناهان آغشته است، ندارند، چون او علیه ایران است. همچنین، آن‌ها در محکوم کردن جنایات بشار که علوی است، مسئله‌ای ندارند، اما در محکوم کردن جنایات صدام مشکل بزرگ‌تری دارند.
از این رو، برخوردهای مذهبی در سطح دولتی نمایان شد و حق و باطل به‌طور واضح بر اساس هویت مذهبی تعیین شد.
رسانه‌های عربی که هویت قربانی را در هنگام سقوط صدام پنهان کردند و هم‌چنین هویت ظالم را مخفی کردند، برخی از جنایات را به‌شیو‌ه‌ای آرام ذکر کردند، به‌طوری که هویت ظالم و مظلوم به‌وضوح تعریف نمی‌شد و مظلومیت مردم عراق تنها به خاطر اینکه مظلوم هویت مذهبی داشت که رسانه‌ها تمایلی به نشان دادن آن در نقش قربانی نداشتند، تضعیف شد. حتی اگر هویت ظالم نیز نمایان می‌شد، رسانه‌ها او را به‌عنوان کسی که خود را نماینده‌ای از قوم یا فکری غیر از طائفتش معرفی می‌کند، تبلیغ می‌کردند، در حالی‌که این معیار را برای بشار اعمال نکردند.
اما وقتی بشار سقوط کرد، رسانه‌ها در نمایش هویت ظالم دریغ نکردند و او را علوی معرفی کردند و هویت مظلوم سنی را نشان دادند، به‌طوری‌که گویا سنی‌ها در قدرت بشار نقشی نداشتند.
بنابراین نباید از همدردی با سوریه تعجب کنیم و نباید از انکار مظلومیت عراقی‌ها و ستایش ظالم صدام به‌صرف اینکه او از یک طائفه خاص است، شگفت‌زده شویم، یا اینکه او با یک کشور خاص دشمن است که مذهب خاصی دارد. مهم نیست چه تعداد را کشته و چه میزان ظلم کرده باشد، چون تو از جمع ما (مذهب ما، قومیت ما، طایفه ما) هستی؛ تو در امان به سر می‌بری و ما تو را قهرمان ملی خواهیم کرد.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

پست را به اشتراک بگذارید:

عضویت در خبرنامه

spot_img

محبوب

مطالب مرتبط
مطالب مرتبط

مشکل تراشی برای اقلیم کردستان تحریک آمیز و احمقانه است

مشکل تراشی برای اقلیم کردستان تحریک آمیز و احمقانه...

معرفی کَسنَزانیه (کَس ندانی‌گری)

معرفی کَسنَزانیه (کس ندانی‌گری) تصوف تصوف یا صوفی‌گری، درویشی یا پشمینه‌پوشی...

حرکت به سوی جهانی شدن، رهیافت دوباره‌ی احیای جایگاه عراق

حرکت به سوی جهانی شدن، رهیافت دوباره‌ی احیای جایگاه...

نبود کانال‌های ارتباطی معتبر در عراق و تداوم سیاست هدررفت فرصت‌ها

نبود کانال‌های ارتباطی معتبر در عراق و تداوم سیاست...