اساطیر تاریخی-ادبی عراق
میتوان تاریخ سومری و آشوری عراق را اسطورهپرور تلقی نمود. و ایبسا اساطیری که همکنون در ادبیات عراقی یاد شده و در پردازش دیگر شخصیتها از آن اساطیر وام گرفته می شود نیز برخاسته از همین تاریخ سومری عراق باشد. لذا در نوشتاری کوتاه به بیان اساطیر عراقی می پردازیم:
آبسو
آبزو یا آبسو( سو در ترکی یعنی آب) نام اقیانوس جهانِ زیرین است که حاوی آب شیرین پاک در اسطورههای میانرودان است. در این افسانهها همه رودها، چشمهها، چاهها، دریاچهها و دیگر آبها از آبزو میآیند. در دین سومریها، آبزو شخصیتیافته و ایزد بهشمار میآید. این امر بعدها به دینهای اکدی، بابلی، و آشوری نیز رسیدهاست. آبزو، اقیانوس زیرین، و ایزد آبزو، هر دو در ژرفاهای دور زیر زمین نشیمن دارند. در زبان سومری آب به معنای اقیانوس و زو به معنای ژرف است. به آبزو، اِنگور هم گفته شدهاست. در این اسطورهها، هفت موجود فرزانه که در خدمت ایزد انکی هستند و آبگال نام دارند نیز از آبزو سرچشمه میگیرند.
در افسانه آفرینش بابلی، انوما الیش، آبزو (آب شیرین ژرفناها) به عنوان ایزدی با ویژگیهای هیولاوار و بدوی ترسیم شدهاست. آبزو در این افسانه، در رابطه عشقی با ایزد دیگری به نام تیامات (زاینده همگان) است. تیامات از آب شور آفریده شدهاست. این دو، نخستین اَشکال هستی هستند که دیرزمانی پیش از آفرینش پدید آمدند. آبزو و تیامات ایزدان دیگری را به دنیا میآورند، ازجمله لحمو و لحامو که تنها نامی از آنها باقی است. سپس آبزو نزد تیامات گلایه میکند که غوغای فرزندانشان (ایزدها) خواب را از چشم او ربوده و او قصد نابودی آنها را دارد. تیامات مخالفت میکند اما «مومو»، رایزن و راهنمای آبزو از این تصمیم آبزو حمایت میکند. انکی، ایزد، متوجه این تصمیم میشود و جادو کرده و آبزو را به خوابی عمیق فرومیبرد. انکی به همراهی چند ایزد جوان آبزو را میکشد و مومو را به اسارت برده و سکونتگاه آبزو را نیز غصب میکند. انکی اکنون سالار آب شیرین است. تیامات، اما تعهد کردهاست که انتقام آبزو را از ایزدان بگیرد. از تن مرده آبزو آسمان پدید آمد که این به نوبه خود به پدید آمدن ساختار جهان و سپس آدمی انجامید. انکی به همراه مادرش نامو و زنش دامگالنونا و گروهی از موجودات پستتر در درون تن آبزو به زندگی ادامه دادند.
آبکالو (آبگال)
خدایگان آبکالو، الههی فرّ و دانش سومریان که توسط خداوندگار بزرگ آفریده شده و خداوند حضاره و ثقافه سومریان بودهاند، بشمار میآیند. این خدایگان در کنار مدیریت فرهنگ و عقل مردمان، مستشار بزرگ خداوندگار ( انکی) بوده و او را راضی کرده اند با طوفانی مهیب تمام سومریان را نابود سازد.
آدپا (آدبا)
آدپا در افسانه بین النهرین و سومر، آن انسانی است که می توانست خلود بیابد و جاودان در این زمین زندگی کند اما این موهبت از سوی خدایگان را نپذیرفت و از ترسش آن را پس زد. افسانه های آدپا در نوشته های کهن مصری و سومری، یاد شده و در افسانه های بین النهرین نیز بسیار نام برده شده است.
در تاریخ اساطیر آمده است که: آدپا انسانی بود که او را خدایکان ایا آفرید تا بر گونهی «بشریت» حکمرانی کند. آدپا در خلال حکمرانی اش بر مناطقی از جهان با خدایگان آنو به دشمنی و کینه می خود و آنو قصد کشتنش را می کند. اما خالق آدپا، یعنی ایا به کمکش آمده و می تواند وارد حرم آنو بشود. این موفقت آدپا در رسیدن به حرم دست نیافتنی آنو باعث میشود آنو دست از کشتش بردارد؛ آنو بخاطر این موفقیت جامِ زندگی را به آدپا می دهد تا از آن بخورد و حیاتی همیشگی داشته باشد؛ اما آدپا از ترس اینکه آنو قصد کشتنش را دارد، از خوردن آن سر باز می زند و خلود و مانایی را برای همیشه از دست می دهد.
طنطل
خدایگان وحشت سومری! موجودی که می تواند در هر کالبدی اعم از حیوان و انسان و جنی و اشیاء بیجان ظاهر شده و بطرز وحشتناکی رودر روی هرکه بخواهد در آید؛ همچنان ترس از وجود طنطل در تاریکیهای نخلستان ها و کناره های رود در میان برخی عرب های بومی عراق شایع است. این نام در اساطیر سومری عراق آمده و سبب شیوع نامش شده است.
طنطل اسطوره ای وحشتناک است که هور نشینان عراقی، بزرگ و کوچک از آن همچنان پس از گذشت هزاره ها و قرن ها می هراسند. گویند که در عراق هر طفلی که نخواهد بخوابد، مادرش برای اینکه او را بترساند می گوید: اگر نخوابی طنطل خواهد آمد؛ طنطلی که در هور های عراقی است از آنکه در شهرها و کوچه پس کوچه های بغداد و بصره و دیگر شهر ها می چرخد خطرناک تر و وحشت آور تر است؛ طنطل هور نشین ها با ظاهری وحشتناک و روحی خبیث و توانی بسیار می تواند حمله ور شود و راه ببندند و صیادان یا مسافران شب رو را بدام بیاندازد. و یا بر گوشه ای از رود مسلط شده و اجازه آمد و شد به صیادان ندهد؛ بگونه ای که بگویند آنجا که ماهی و کوسه فراوان است، طنطل صیاد ها را رانده است.! شاید باورمان نشود اما همچنان هورنشین های عراق از مصادف شدن با طنطل در هور یا نخیل یا راه، سخن ها گفته و در بزم و معاشرتشان خاطرات نیاکان و پیشینیان در جنگ با طنطل یا فرار از دست او را روایت می کنند.
طنطل بخاطر وحشتناکی و قدرت رزم آوری و نترسی اش بعنوان نماد شجاعت و پیکار جویی نیز شناخته می شود. بگونه ای که پیکارگران بی باک را گاهی طنطل می نامند.
گیلگمیش( جلجامش)
یکی از اولین، قدیمیترین و نامدارترین اثر حماسی ادبیات دوران تمدن باستان است که در منطقه میانرودان سومر شکل گرفتهاست. قدیمیترین متون موجود مرتبط با این حماسه به میانه هزاره سوم پیش از میلاد مسیح میرسد که به زبان آشوری است. از این حماسه نسخههایی به زبانهای اَکدی و بابِلی و زبان سومری موجود است. این حماسه در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت بانگلیسی ترجمه و منتشر شدهاست.
حماسه گیلگمش در اصل متعلق به فرهنگ سومری و ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد است که بعدها به فرهنگ آشوری و بابلی و اکّدی راه یافتهاست و هر بار اضافاتی به آن افزوده شده است.
از آنچه الواح باقی مانده درباره گیلگامیش سخن گفته بر می آید که وی موجودی فراطبیعی و بسیار زورمند است که خدایگان اساطیر سومر برای کشتن او، انکیدو را می آفریند؛ انکیدو به جنگ گیل گامش می رود و پس از پیکاری سخت، نبرد را می بازد؛ اما گیل او را نمی کشد. همین باعث رفاقت آندو می شود و آنان به جنگ هومبه دیو می روند و پس از پیکاری سخت خدایگان جنگلهای وحشتناک سدر را کشته و آن جنگل را نیز ویران می کنند. سپس انکیدو با خوابهای مداومی که می بیند احساس می کند باید بمیرد؛ وی به بستر بیماری افتاده و جان می دهد. سپس مابقی خان های سخت را گیل بتنهایی باید بپیماید…