درس‌هایی از تاریخ معاصر عراق

تاریخ:

درس‌هایی از تاریخ معاصر عراق

به قلم: یاسین الحدیدی

در زمانی دور، وقایع آن در صفحات تاریخ سیاست عراق که فراموش شده است، ثبت شد. مردانی وجود داشتند که ما از آن‌ها حس می‌کردیم و به آن‌ها مفاهیمی را نسبت می‌دادیم که در بین همه رواج داشت. مردان دوران سلطنت را با عناوینی مانند خائن، مرتجع و جاسوس توصیف می‌کردیم، اما هیچ‌کس جرات نمی‌کرد که واژه دزد یا سرقت‌کننده اموال عمومی را برای آن‌ها به کار ببرد. 80 درصد درآمد نفت به صندوق عمرانی می‌رفت، که برنامه‌ریز کشور بود و پروژه‌ها را برای عموم عراق با توجه به نیاز، مکان و نزدیکی به مواد اولیه اجرا می‌کرد. همچنین پل‌ها و جاده‌ها و آنچه که نسل‌های بعدی از پل‌ها، سدها و جاده‌ها و کارخانه‌هایی که زمان و انقلابیون را به ویرانی کشاند، به ارث برده بودند، نیز فراموش شد. شرکت‌های نفتی به کارکنان خود خدماتی ارائه می‌کردند که ما به 1 درصد آن‌ها هم حسرت می‌بردیم. خدماتی مانند نیروگاه‌ها و توربین‌هایی که ساخته شده بودند و از نظر ظرفیت، با نیروگاه‌های جهانی در اروپا قابل مقایسه بودند. عراق زیر نور برق زندگی می‌کرد، در حالی که کشورهای حاشیه خلیج فارس فقط با چراغ فانوس روشن بودند. حتی ورزشگاه‌ها نیز به نور و روشنایی در شب تکیه داشتند، مثلاً میدان کاشف و میدان شرکت نفت شمال در کرکوک. وقتی شما شب‌ها در کرکوک، شهر خیر، قدم می‌زنید و در آن سه نیروگاه وجود دارد، حس می‌کنید که در یک روستای دورافتاده در مرزهای کوه‌های حمرین هستید؛ تاریکی مطلق و شهری غمگین و حزین که در شب‌ها می‌گریست و در صبح خود اشک‌ها را پاک می‌کرد. دنیا متوقف شد، و دزدان و غارتگران این کار را کردند. ما هنوز با توجیهات و ارجاع به کمبود پول زندگی می‌کنیم. زمانی که پول‌ها انباشت می‌شدند، چه کار کردید جز اینکه پول‌ها را تقسیم کردید و حتی خارها را از زمین دزدیدید و غذای شترها و باغ‌های حیوانات را با عیش کوچک عراقی‌ها تقسیم کردید. می‌خواهم از این مقدمه بخواهم که حکام نگاهی به آثار حکام در دوره سلطنت داشته باشند، که عراقی‌ها آرزوی برگشت به آن را دارند و بر هر کلمه بد و زشت که درباره آن‌ها گفته‌اند، افسوس بخورند. اکنون به او بگوییم “باجه” و حق نداریم بگوییم “خائن انگلیسی”. در دوران انقلاب‌ها، ما زیر پناه و چتر تمامی کشورهای غربی و آمریکا زندگی می‌کردیم. یک کشور بود، بریتانیا، و حالا هر جا که روی خود را برگردانید، اشغال را می‌بینید و عراق بدون حاکمیت و امنیت. این اتفاقی که دیروز افتاد، یک عمل تصادفی نیست؛ این صدای رعد و برق بیگانه است که انسان‌های مزدور را برای خدمت به خود و از بین بردن عراق و قربانیان بی‌گناه آن در میدان الطیران و اسپایکر و الائمه و البطحاء و کراده و بازار خرما استخدام می‌کند. شهید به وداع شهید، جستجوگران نان را هر روز با صاعقه‌ای که پیکرها را پاره می‌کند، تحت فشار قرار می‌دهد. رحمت بر تو، وطن؛ تا کی باید بوی باروت و خون را استشمام کنیم به جای بوی مشک و ریاحین؟ استعمار و مرتجعیت بیفتند و انقلاب و پیشرفت کاذب در هم بریزد که کشور را به تکه‌های پاره پاره تبدیل کرده است. و ما منتظر انتخابات هستیم تا دوباره فاسدان را انتخاب کنیم و به آن‌ها افتخار کنیم.

1. پاشا نوری السعید در منصب وزیر الدفاع مشغول بود و در یکی از روزها نیاز به یک دیکشنری عربی-انگلیسی احساس شد. علم بر این بود که پاشا به زبان انگلیسی به‌خوبی تسلط دارد؛ بنابراین دستور خرید دیکشنری از کتابفروشی مکنزی در خیابان الرشید صادر کرد. همراهش به حساب‌داری وزارت دفاع رفت. در آن زمان، تمام کارکنان مالی از کارمندان مدنی بودند و به محاسب درخواست پاشا را منتقل کرد. محاسب به درخواست وزیر پاسخ داد که در بودجه وزارتخانه برای خرید دیکشنری تخصیص مالی وجود ندارد، چون این یک درخواست شخصی بود و قیمت دیکشنری پنج دینار است. همراهش بازگشت و به پاشا گفت که محاسب چه گفته است. پاشا به سخنان همراهش پاسخ داد که: «این محاسب شایسته ترفیع درجه است، چون بر اموال عمومی نظارت می‌کند.» سپس پاشا کیف پولش را درآورد و پنج دینار از جیب شخصی‌اش به همراهش داد و گفت: «برو به کتابفروشی، دیکشنری را بخر.»

2. در دهه ۵۰، پاشا نوری السعید نخست‌وزیر بود و بیشتر اداره‌های دولتی در منطقه قشله قرار داشتند. در آن زمان، پس از ساعات اداری، یک حاکم تحقیق (خفر) در آنجا می‌ماند تا به دعاوی اضطراری ارجاع‌شده از سمت مراکز پلیس شهر بغداد رسیدگی کند. در یکی از شب‌ها، پاشا به دیدن حاکم تحقیق رفت و از او خواست تا تحقیقات در مورد یک پرونده خاص را مختومه کند. صبح روز بعد، حاکم تحقیق به دفتر وزیر عدل رفت و با خود نامه‌ای داشت که در آن درخواست استعفای خود را مطرح کرده بود. هنگام پرسش وزیر عدل از علل استعفا، او درخواست پاشا، نخست‌وزیر را توضیح داد. جواب وزیر عدل این بود: «نه، پسرم، تو نمی‌توانی استعفا بدهی، وزیر عدل باید استعفا بدهد.» سپس او از دفترش خارج شد و به دفتر پاشا، نخست‌وزیر رفت و درخواست استعفایش را به او ارائه کرد. هنگام پرسش درباره دلیل استعفایش، وزیر گفت: «قانون در عراق به پایان رسیده است.» پاشا پاسخ داد که: «خیر، چه خبر شده و من خبر ندارم!» وزیر گفت: «بله، پاشا، تو شب‌ها می‌روی و از حاکم تحقیق می‌خواهی که پرونده خاصی را ببندد و این خلاف احکام قانون است.» سپس پاشا نوری السعید از وزیر عدل عذرخواهی کرد و به خانه حاکم تحقیق رفت، زیرا حاکم خفر در نوبت بعدی استراحت می‌کند. او از حاکم عذرخواهی کرد و گفت که: «این‌طور باید حاکمان عدل در عراق باشند.»

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

پست را به اشتراک بگذارید:

عضویت در خبرنامه

spot_img

محبوب

مطالب مرتبط
مطالب مرتبط

شکایت رئیس‌جمهور عراق از نخست وزیر؛ برخورد گزینشی با قوانین

شکایت رئیس‌جمهور عراق از نخست وزیر؛ برخورد گزینشی با...

بازرسی هواپیماهای عراقی از سوی لبنان

بازرسی هواپیماهای عراقی از سوی لبنان وکالة الکتابات رسانه‌های لبنانی، روز...

اگر وضعیت عراق اصلاح نشود، این کشور به سمت ورشکستگی پیش می‌رود

اگر وضعیت عراق اصلاح نشود، این کشور به سمت...

اقتصاد عراق در سایه پروپاگاندای جنگ

اقتصاد عراق در سایه پروپاگاندای جنگ به قلم: حسن درباش...