خلع سلاح نیروهای مقاومت… ماجرایی که تبدیل به قصه و داستان شده است!
مانع الزاملی

بحث درباره تصمیم قرار دادن سلاح تحت حاکمیت دولت بسیار شده است. برخی آن را گامی مهم و مثبت توصیف کردهاند، زیرا دیگر نیازی به وجود سلاح سرگردان یا غیرقابل کنترل — یا آنچه برخی «سلاح منفلت» مینامند — نیست. مسئله انحصار سلاح یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در عراق است! زیرا سلاحها به شکلی اختاپوشی توزیع شدهاند که نمیتوان آن را به دقت تشخیص داد و همهجانبه است!
وقتی میگوییم «سلاح دولت»، منظور چیست تا فرض کنیم سلاح دیگران تحت کنترل آن است یا نه؟ برای همگان روشن است که سلاح دولت، سلاح وزارت دفاع است که برای دفاع از عراق و حفاظت از زمین، آب و آسمان آن استفاده میشود و معمولاً مانند هر ارتش دیگری در جهان از نیروهای زمینی، دریایی، هوایی و نیروی موشکی و توپخانه تشکیل شده است؛ همه آنچه تحت عنوان سلاحهای پشتیبانی و سلاحهای استراتژیک — همانند برخی کشورها — قرار میگیرد.
پس از آن، سلاح وزارت کشور است که برای برقراری امنیت و حفاظت از جانها، تأسیسات، زیرساختها و نهادهای کشور استفاده میشود. به این، تشکیلات امنیت فدرال (آژانس پشتیبانی سابق) افزوده میشود و نیروهای مرزبانی، نفت، دفاع مدنی، پلیس فدرال و غیره زیرمجموعه آن هستند. همچنین مفاصل امنیتی مانند اطلاعات و امنیت (چه مستقل و چه وابسته به وزارتخانه یا فرمانده کل قوا) و نیز نیروهای حشد شعبی با همه مفاصل آن — که اکنون به نیروهای رسمی نظامی تبدیل شدهاند — بخشی از تشکیلات دولت و تحت فرمان آن هستند (یا حداقل باید چنین باشند).
حشد تشکلی بزرگ است و با انواع سلاحهایی که وزارت دفاع در اختیار دارد — به جز نیروی هوایی (منظور هواپیماها) — مسلح است و هر چه غیر از آن باشد، در حشد موجود است و به شکل تیپها، گردانها، گروهانها و شاید در آینده به صورت لشکر سازماندهی شده است. در مجموع، این سلاح رسمی دولت است.
پس منظور از سلاح غیرقابل کنترل چیست و دلایل وجود آن کدامند؟ من در اینجا واقعبینانه مینویسم، نه اینکه نظری را تحمیل یا کسی را نقد کنم.
بخشی از نیروها وجود دارند که تحت عنوان «فَصائل» نامیده میشوند. به گمانم به این دلیل «فَصائل» نامیده شدهاند که کوچکترین واحد قابل فرماندهی هستند، به دلیل حساسیت مأموریتهایشان. فَصائل گروههایی هستند که معتقدند جهاد و عمل علیه اشغالگر حقی است که در سطح بینالمللی مجاز شمرده میشود؛ به این معنا که آنها میکوشند بر اشغالگر فشار آورند تا از کشور خارج شود. این تجربه منحصر به عراق نیست، بلکه در هر سرزمین یا کشوری که اشغال شده وجود دارد، حتی در خود آمریکا زمانی که مستعمره و تحت اشغال بریتانیا بود!
و چون فَصائل در تعلقات خود عراقی هستند، پس در انتخاب آنچه در مواضع استراتژیک یا تاکتیکی خود — بر اساس دیدگاههایی که شاید مرجعیتهای خاص یا رهبران معینی با ضرورت مقاومت تعیین کردهاند — آزاد هستند. نمیتوان اسامی، موقعیتها یا سلاحهای این نیروها را مشخص کرد، زیرا آنها بر حرکات خود پردهای از رازداری افکندهاند تا مورد هدف قرار نگیرند. این فَصائل خروج اشغالگر را گاه با فشار نظامی مستقیم و گاه با تلاش سیاسی برای متقاعد کردن دولت به گنجاندن خروج نیروهای خارجی — که گاه دولتمردان متوالی آنها را «نیروهای دوست» مینامند — در چارچوب زمانبندیهای مشخص خواستهاند. عبارت «نیروهای دوست» موضوع اختلاف با دولت بوده است، اگرچه به حد اختلاف کامل یا قطع رابطه نرسیده است.
اخیراً فَصائل از طریق شاخههای سیاسی خود توانستهاند با مشارکت در انتخابات، وارد عرصه سیاست شوند و نتایج درخشان و موفقی به دست آورند که ضمن بیان محبوبیت آنها، ناظران با هر گرایش فکری را شگفتزده کرده است. این امر باعث شده است تفکر فَصائل معطوف به کار سیاسی و قانونگذاری و سپس اجرایی شود، که شاید از طریق آن بتوانند قوانینی بعدی برای خروج آنچه اشغال میپندارند، بدون نیاز به خشونت اسلحه یا خونریزی تصویب کنند.
و چون نمیتوان فَصائل را به دلیل کثرت آنها در عنوانی خاص محدود کرد، برخی جریانهای غیرواقعی از این موضوع سوءاستفاده کردهاند تا وضعیت امنیتی را آشفته و عملیات غیرموجهی انجام دهند که شاید عوامل نفوذی برای شیطانی جلوه دادن اقدامات مشروع فَصائل انجام دادهاند. از همین رو، مرجعیت از مدتی پیش — که کوتاه نیست — اعلام کرده است که همه سلاحها باید تحت کنترل دولت باشند و در جنگ و صلح فرمان خود را از فرمانده کل قوا (نخستوزیر در هر دوره) بگیرند و این محدود به شخص نیست، بلکه یک عنوان است.
به دلایل اعلامنشده، احزابی که شاید در صفوف خود افرادی وابسته به فَصائل داشتهاند، به رهنمود مرجعیت پاسخ مثبت ندادهاند؛ شاید به دلایلی مربوط به ارزیابی توانایی خود برای ساماندهی وضعیتشان که نیازمند زمان نسبتاً طولانی بوده است.
سلاحهای دیگری نیز وجود دارند که تا این حد خطرناک نیستند، مانند سلاحهایی که برخی عشایر در اختیار دارند و در دوره فروپاشی نظام پیشین به دست آوردهاند. این سلاحها به دلیل محدودیت مشخصاتشان — که عموماً سلاح سبک و شاید نیمهسنگین هستند — بهسختی در کنترل نمیگنجند.
اخیراً برخی جنبشها برای مشخص کردن مواضع، اعلام کردهاند که سلاحهای خود را در انبارها یا مواضعی قرار میدهند که متعلق به دولت است و خود آنها بخشی از دولت هستند، زیرا کرسیهای بزرگی در انتخابات مجلس — که قبلاً به آن اشاره شد — به دست آوردهاند.
و چون سخن از سلاح معمولاً جنبشهای شیعی را هدف میگیرد، آنها به رها شدن سایر تشکیلات نظامی وابسته به طائفه سنی — بدون اشاره به آنها — اعتراض دارند، هرچند برخی از این تشکیلات با داعش یا دیگران همکاری میکنند و این نکتهای است که باید به آن توجه کرد، زیرا همکاری با دولت ناقص خواهد بود.
اکنون هیچ توجیهی برای انتقاد یا تحلیلهای ناعادلانه و گاه تمسخرآمیز وجود ندارد، زیرا سلاح، سلاح جنبشهایی است که خود دولت هستند و فرض تسلیم یا ترس آنها، موضوع را — چنان که منطقیون میگویند — سلب میکند. و اگر فرض کنیم کسانی این امر را رد میکنند، نمیتوان بر آنان حکم کرد، زیرا شاید از باورهایی نشأت گرفته که نمیتوان آنها را آشکار کرد، زیرا ما سخنگوی آنها نیستیم و شاید اگر بخواهند، خود آن را منتشر کنند.
پس «انحصار سلاح» — به جای عبارت «خلع سلاح» — منطقیتر و روشنتر در بیان آنچه میگذرد است. در روزهای آینده، هنگامی که منتقدان از طرح خود بکاهند، نیکیِ سفید از نخ سیاه آشکار خواهد شد و هر امری ثبات خود را خواهد یافت.
مرکز دراسات الشهید الخامس



